فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

ارزیابی شتابزده - ۳۳

قصیده گاو سفید - بهتاش صناعی ها، مریم مقدم، ۱۳۹۸

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

به مینا که شوهرش به خاطر قتل عمد قصاص شده است، خبر می دهند که شوهرش بی گناه بوده است...

فیلم با داستانی نو و گیرا، بازی های خوب و ریتم مناسب، فضاهای تازه ای در سینمای ما خلق می کند. سکونِ فیلم، دوست داشتنی و متناسب با روایت آن است.

پ.ن:

اگرچه فیلم درجشنواره ی فیلم فجر سال ۹۸ نمایش داده شده بود، اما  اجازه ی اکران نیافت و در نهایت در فضای مجازی پخش شد.

تی تی - آیدا پناهنده، ۱۳۹۹

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

تی تی زنی روستایی، با فیزیکدانی آشنا می شود که روی فرضیه ای درباره ی پایان جهان کار می کند...

  تی تی یکی از بهترین عاشقانه های چندسال اخیر سینمای ماست که اگرچه برای عشق فیلم ها، جاده (فدریکو فللینی، ۱۹۵۴) را به ذهن متبادر می کند، اما به شدت بومی ست و فیلمنامه روی شخصیت نخست فیلم، خیلی خوب کار کرده است. فیلم در عین حال تقابل دیدگاه های مختلف است و  تی تی با ایمان و روح طبیعت گرایش، برنده ی نهایی این تقابل هاست.

 ما با اثری روان و دلپذیر، با بازی ها و موسیقی خوب و از جمله فیلمنامه ای درخشان رو به رو هستیم، اگرچه که در بخش هایی و از جمله پایانش، دچار اُفت می شود.

خط فرضی - فرنوش صمدی، ۱۳۹۸

امتیاز: ۴ از ۵

سارا، در غیاب شوهرش و بدون اطلاع او، با دختربچه اش به عروسی خواهرش در شمال می رود ...

فیلمی یکدست، مدرن و خوش ساخت که بیش از هرچیز درباره ی راستی است، اگرچه می توان آن را در دسته بندی های مختلفی همچون واقعگرای اجتماعی، قرار داد.

با لبای بسته فریاد می کنه ...

سارهایی که از درخت‌ها می‌پرند
درخت‌هایی که دار می‌شوند
دهان‌هایی که کج می‌شوند
زبان‌هایی که لال‌مانی می‌گیرند...

"محمد مختاری"

نگاهی به سریال "پوست شیر"

سریال پوست شیر به پایان رسید بی آن که به شکل درستی پاسخگوی انبوهی از پرسش های مخاطبانش باشد.
 در طول سریال برای یافتن کوچکترین سرنخ ها، مخاطب درگیر جزئیات فراوانی بود، اما وقتی نوبت به پاسخگویی رسید، وقایع سرعت گرفت و خبری از پرداختن به جزئیات نبود.
    داستانی پر از جزئیات و معما، با پیدا شدن قاتل، از فرم اولیه اش فاصله گرفت و تبدیل به داستانی معمولی شد که در آن همه چیز به پایانی ضعیف گره خورد که به مهم ترین پرسش مخاطب که چرا منصور این همه برنامه چید و  واقعا علت اصلی کارهایش چه بود، پاسخ ضعیفی داده شد. اگر بخواهیم نمونه بیاوریم، «هفت» (دیوید فینچر، ۱۹۹۵) نمونه ی درخشانی ست که در آن هنگامی که قاتل پیدا می شود، فیلم نه تنها از ریتم نمی افتد که حتی داستان وارد بُعد تازه ای می شود که مخاطب را به پایانی تاثیرگذار، منطقی و هیجان انگیز مهمان می کند. تاثیری که سکانس پایانی فیلم دارد، تا مدت ها در ذهن مخاطب باقی می ماند. 
در «پوست شیر»، شخصیت منصور باید خیلی زودتر برای مخاطب آشکار می شد تا فرصت پاسخگویی به پرسش ها می بود، اتفاقی که نیفتاد.
 کاراکتر نعیم، کسی که تمام ماجراها حول او شکل گرفته است واقعا کیست؟ چرا «بچه محل ها» به او احترام می گذارند و برایش همه کار می کنند؟ ... چیزی نیست که بخواهد و پاسخ نگیرد؛ سیم کارت بی نام، جا، اسلحه، نفر.... دوستش رضا پروانه، برای آزادی اش همه کار  می کند و تا پای جان پیش می رود و حتی خانه اش را برای آزادی او می فروشد - که البته می دانیم که  در گذشته، نعیم خواهر او را از آتش نجات داده است، دلیلی که به نظرم آن گونه بیان نمی شود که مخاطب را برای این همه تکاپو مجاب کند.
نعیم که زندگی اش را به پیدا کردن قاتل دخترش می گذراند، از کجا خرجش را در می آورد؟ ... همسرش هم همین طور. رضا پروانه چطور؟
چنین پرسش هایی را می توان درباره ی بسیاری از نقش های دیگرِسریال هم پرسید.
  پاسخ دادن به این پرسش ها یعنی کمک به شخصیت پردازی در فیلمنامه؛ اتفاقی که نمی افتد و شخصیت هایی ضعیف شکل می گیرند که در این بین، شخصیت پردازی منصور که اتفاقا باید از همه بهتر شکل می گرفت، شاید ضعیف ترین باشد.
در فیلمنامه نویسی قاعده ای داریم که: «حرف نزن؛ نشان بده!»...؛ ما باید رفتارهای منصور را ببینیم تا کارهایی را که کرده باور کنیم، نه فقط اینکه از بقیه بشنویم که او چگونه کاراکتری دارد؛ اما رفتاری که از او در پاسگاه پلیس می بینیم، بیشتر خنده ها و دیالوگ های تکراری است!
البته که سریال واجد لحظات خوبی هم بود که از بازی ها، طراحی صحنه، فیلمبرداری و موسیقی خوبش نتیجه می شد.
پ.ن.ها:
٭ بشنوید:
ترانه ی "پوست شیر" از ابی
٭ این روزها سریال "آکتور" از نیما جاویدی را دنبال می کنم که سریال متفاوت و به نظرم جذابی ست.