فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

شمس العماره

شمس العماره از جمله ی زیباترین عمارت های کاخ گلستان است که به دستور ناصرالدین شاه ساخته شد و در دوره ی خودش، بلندترین بنای پایتخت بود. این بنا که در ضلع شرقی کاخ گلستان قرار گرفته است، آینه کاری های زیبایی دارد که در گذشته تابش نور از پنجره های مرتفع رو به خیابان ناصرخسرو باعث انعکاس نور در داخل می شد و منظره ای نورانی و زیبا می ساخت که متاسفانه به دلیل ساخت و ساز در این بخش، اکنون مقدار نور ورودی خیلی کاهش یافته است. در سوی دیگر هم که ارسی دارد، بعد از ظهر ها تابش نور باعث پراکندن رنگ های زیبا به کف بنا می شود.

نور بر  نقش دیوار شمس العماره

در حال حاضر فقط بازدید از طبقه ی اول این بنا برای بازدیدکنندگان امکان پذیر است. 

یکی از قول هایی که مسئولان کاخ گلستان در نوروز به همیارها داده بودند، بازدید از طبقات بالای شمس العماره بود. حدود یک ماه پیش، پس از هماهنگی ها، ۱۵ نفری از همیارها در کاخ گلستان جمع شدیم که برویم بازدید طبقات بالا، اما ناهماهنگی ها در نهایت این فرصت را به ما نداد و دست خالی برگشتیم.

من بی خیال بازدید شده بودم و در فراخوان دوباره ای که در گروه همیارها برای بازدید در آخر هفته داده بودند، شرکت نکردم.

چهارشنبه ی دو هفته پیش که برای گرفتن لوح تقدیر ایام نوروز رفته بودم دفتر خانم حسین پور، بدون اینکه حرفی در این باره بزنم، ایشان خودشان هماهنگی ها را انجام دادند و گفتند بروم شمس العماره و من به تنهایی، به بازدید طبقات بالا رفتم!

راه رسیدن به طبقات بالا، راهرویی با پله های بلند است. برخی بخش ها تزئیناتی ندارند و در عوض، بخش هایی تزئینات و در و پنجره های زیبایی دارند. 

تجربه ی لذتبخشی بود!

معروف است که ناصرالدین شاه گاه به تنهایی و گاه با زنان حرم، از بالای این عمارت به تماشای تهران می نشسته است؛ آن روزها هنوز تکیه ی دولت پابرجا بود و خبری از ساختمان های بلند وزارت دارایی در ضلع شمالی و دادگستری در ضلع های جنوبی و غربی نبود. می شد لاله زار را با درختان زیبایش دید و شمیرانات از دور پیدا بود.

پ.ن.ها:

* پیشترها حوضی رو به روی شمس العماره بوده است که ناصرالدین شاه در آن قایق سواری می کرده است؛ این حوض در دوره ی رضاشاه تخریب شده است.

* درباره ی شمس العماره داستان های زیادی هست که گاه با تخیلات عامه هم آمیخته ست؛ از جمله درباره ی ساعتی که بر بلندای برجی وسط شمس العماره کار گذاشته شد و اهدایی ملکه ویکتوریاست. گفته می شود یک جفت جغد در این برج زندگی می کردند که باور مردم بر آن بود که هربار از لانه شان بیرون بیایند، اتفاقی خواهد افتاد! عجیب آنکه چندبار هم این باور درست از کار درآمده بود؛ از جمله گفته می شود که جغدها از سه روز مانده به ترور ناصرالدین شاه، از لانه شان بیرون آمده بودند!