فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

چشم نرگس

تصنیف *چشم نرگس*، از استاد شجریان

خواهم که بر زلفت،

هر دم زنم شانه،

ترسم پریشان کند بسی

حال هر کسی

چشم نرگست

مستانه مستانه!


خواهم بر ابرویت، رویت،

هر دم کشم وسمه،

ترسم که مجنون کند بسی

مثل من کسی

چشم نرگست

دیوانه دیوانه!


یک شب بیا منزل ما

حل کن دو صد مشکل ما

ای دلبر خوشگل ما

دردت به جان ما شد،

روح و روان ما شد


خواهم که بر چشمت،

هر دم کشم سرمه،

ترسم پریشان کند بسی

حال هر کسی

چشم نرگست

مستانه مستانه!


بشنوید:

https://s20.picofile.com/file/8441450668/

part_GT_102_Shajarian_MousighiGolha.mp3.html

پ.ن. ها:

  *شعر منسوب به شوریده شیرازی، آهنگ منسوب به علی اکبرخان شیدا، تنظیم از فرامرز پایور، آواز دشتی، از آلبوم «خزان».

* شعر را عبدالله دوامی، علیرضا افتخاری، معین و سیما بینا هم خوانده اند.

* آقای سام خانیان یکی از همکارانمان که دبیر ادبیات هست، این تصنیف را در جلسه های مدرسه می خواند و الحق که چه زیبا می خواند. یادش بخیر! ایشان با نام هنری سام، تِرَک هایی را خوانده است که در فضای مجازی هم پخش شده است.

نظرات 8 + ارسال نظر
Baran چهارشنبه 7 مهر 1400 ساعت 09:43

این شعر رو با صدای معین شنیده بودم؛سپاس از بشنوید و لحن تاسیان و دلنشین استاد.
سپاس از انتخاب پوستر.

معین هم زیبا و دلگیر خونده این شعر رو.
خواهش می کنم؛به مهر می بینید.
سپاس از شما که وقت می ذارید و می خونید. خیلی ممنونم.

محدثه بابایی پنج‌شنبه 6 اسفند 1394 ساعت 11:20

سلام
من معمولا موسیقی سنتی گوش نمیدم
ولی وقتی متن شعر رو خوندم نظرم عوض شد که سمت موسیقی سنتی برم
ممنون خیلی زیبا بود

سلام محدثه خانم،
امیدوارم با شنیدن فایل صوتی این تصنیف زیبا، علاقه تون به موسیقی سنتی بیش تر هم بشه.
خوشحالم که دوست داشتین.
سپاس از بودنتون.

مژگان شنبه 1 اسفند 1394 ساعت 16:37 http://cinemazendegi.blogsky.com/

استاد شجریان
+ با اینکه طرفدار موسیقی سنتی نیستم ولی بعضی وقتا که ویرم می گیره. استاد شجریانُ همای مستانُ گوش می دم.

البته که سلیقه ست،
علاقه ی جدی من به استادشجریان، از دوران دانشجویی و با آلبوم «معمای هستی» آغاز شد.
همای هم خوب می خونه.
سپاس که می خونید.

آبانا جمعه 30 بهمن 1394 ساعت 20:04 http://abanac.blogsky.com

چه قدر شما فعالین! و چه قدر من عقبم در خواندن!
فعلا این شعر و آهنگ زیبا را خواندم... و بسی از ریتمش لذت بردم جدای از اهنگ.

خیلی ممنونم، اما واقعا متوجه منظورتون نشدم! اگه منظورتون وبلاگه، که الان کم تر از سابق می نویسم، چون واقعا زمانم محدود تر از پیشه.
خوشحالم که این تصنیف رو دوست داشتین‌.
سپاس از حضورتون!

شبنمکده دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 11:51 http://www.mhabaei.blogfa.com

درود

سپاس از حضورتان!

احسان شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 11:29 http://cinemadust.blogfa.com/

نمیدونم شعرش از کیه، ولی بقول شهرام ناظری که با حس میخونش:
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است
پس چه خوب که این روزها درگیری دوست عزیز

به به!
«آتش در نیستان..» استاد شهرام ناظری..؛ عالیه. خیلی دوستش دارم!
یک شب آتش در نیستانی فتاد ، سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد...
خیلی ممنونم احسان جان،
حسابی سرم شلوغه ها!:))

maasumeh جمعه 23 بهمن 1394 ساعت 21:47

چه خوب من هم دارم از رو نوشته تون آواز می خونم یادم نیست آخرین بار این شعر رو کی زمزمه کردم و کی گوش دادم به دلم نشست

خواهش می کنم،
چه خوب که حال و هواتون با این تصنیف عوض شد!
سپاس.

جلبک خاتون جمعه 23 بهمن 1394 ساعت 16:20

زیبا بود :*

سپاس!
خوشحالم که دوست داشتید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد