فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

سلاخی در سردابی قرون وسطایی...

  مرگ داریوش مهرجویی و همسرش، آن هم بدین شکل فجیع، یکی از تلخ ترین روزهای عمرم را رقم زد. 

  وقتی گفتند کیومرث پوراحمد خودکشی کرده است، تا مدت ها جرات تماشای تصویری که می گفتند در آن خودش را به دار آویخته، نداشتم؛ وقتی بالاخره تصویر را دیدم، سردی غریبی همه ی وجودم را در بر گرفت. چطور ممکن است کسی خودش را این طور بکشد؟... باور دارم که همه ی آن ها که خود را به دار می کشند، وقتی خفگی واقعی را احساس می کنند، دست و پا می زنند که خود را نجات دهند. در آن تصویر هم کیومرث پوراحمد حتی اگر تصمیم به خودکشی داشته،  به راحتی می توانسته خودش را از مرگ برهاند، خصوصا آنکه قد و قامت بلندی هم داشت... .

  حالا به این فکر می کنم که وقتی مهرجویی و همسرش در حال چاقو خوردن بودند، حداقل در عرض ثانیه ای با خودشان گفته اند کاش می توانستیم برای بقیه تعریف کنیم که چه شد... .

پ.ن:

عنوان از دیالوگ های فیلم هامون (مهرجویی؛ ۱۳۶۸)