فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

پریوش

 پنجشنبه ی پیش، دکتر برای پریوش پیرمتیدون نوشته بود؛ دارویی کمیاب که حتی در مرحله ی آزمایش بالینی ست. فقط داروخانه های خاص دولتی آن را دارند. زهرا و جلال هریک از داروخانه های بیمارستانشان پرسیدند، نداشتند. با تمام داروخانه های شبانه روزی  و بیمارستان های کرمانشاه و بعد همدان تماس گرفتم. آن هایی که جواب دادند دارو را نداشتند و آن هایی هم که احتمالا داشتند، یا پاسخ ندادند و یا تعطیل بودند. 

 غلامرضا خیلی غمگین بود. پشت گوشی گریست. روز سختی بود.

 شب غلامرضا از بیمارستان تماس تصویری گرفت و با پریوش صحبت کردم. چقدر دلتنگ هیراد بود. بغضم را گذاشته بودم برای وقت هایی که با او صحبت می کرد. حتی از پشت ماسک اکسیژن هم خنده هاش دیده می شد.

روز جمعه برایش اکتمرا تزریق کردند که از رمدسیور قوی تر است و البته عوارض کم ندارد. داوود رفته بود  تهران و پرمتیدون را تهیه کرده بود اما دکترها گفتند فعلا مصرف نکند. حالش بالا و پایین داشت.  شب را بد گذراند. سطح اکسیژن خونش تا شصت پایین آمد.

 امروز که تماس گرفتم، غلامرضا گفت قدری بهتر است.