فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

آیا دوباره روی لیوان‌ها خواهم رقصید؟

سلام ای شبِ معصوم!

سلام ای شبی که چشم‌های گرگ‌های بیابان را

به حفره‌های استخوانی ایمان و اعتماد بدل می‌کنی

و در کنار جویبارهای تو، ارواح بیدها

ارواح مهربان تبرها را می‌بویند

من از جهان بی‌تفاوتی فکرها و حرف‌ها و صداها می‌آیم

و این جهان به لانه‌ی ماران مانند است

و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی‌ست

که همچنان که تو را می‌بوسند

در ذهن خود طناب دار تو را می‌بافند

سلام ای شب معصوم!


میان پنجره و دیدن

همیشه فاصله‌ای‌ست

چرا نگاه نکردم؟

مانند آن زمانی که مردی از کنار درختان خیس گذر می‌کرد


چرا نگاه نکردم؟

انگار مادرم گریسته بود آن شب

آن شب که من به درد رسیدم و نطفه شکل گرفت

آن شب که اصفهان پر از طنین کاشی آبی بود

و آن کسی که نیمه‌ی من بود، به درون نطفه‌ی من بازگشته بود

و من در آینه می‌دیدمش

که مثل آینه پاکیزه بود و روشن بود

و ناگهان صدایم کرد

و من عروس خوشه‌های اقاقی شدم

انگار مادرم گریسته بود آن شب

چه روشنایی بیهوده‌ای در این دریچه‌ی مسدود سرکشید

چرا نگاه نکردم؟

تمام بوسه‌ها و نوازش‌ها می‌دانستند

که دست‌های تو ویران خواهد شد

و من نگاه نکردم...

تا آن زمان که پنجره‌ی ساعت

گشوده شد و آن قناری غمگین چهار بار نواخت

چهار بار نواخت

و من به آن زن کوچک برخوردم

که چشم‌هایش، مانند لانه‌های خالی سیمرغان بودند

و آن‌چنان که در تحرک ران‌هایش می‌رفت

گویی بکارت رؤیای پرشکوه مرا

با خود به سوی بستر شب می‌برد.

آیا دوباره گیسوانم را در باد شانه خواهم زد؟

آیا دوباره باغچه‌ها را بنفشه خواهم کاشت؟

و شمعدانی‌ها را در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت؟

آیا دوباره روی لیوان‌ها خواهم رقصید؟

آیا دوباره زنگ در مرا به سوی انتظار صدا خواهد برد؟

به مادرم گفتم: دیگر تمام شد

گفتم: همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می‌افتد

باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم...


"فروغ فرخزاد"

(بخشی از شعرِ بلندِ "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد")

 نمایش "رقص روی لیوان ها" را سال ها پیش در جشنواره ی تئاتر فجر تماشا کردم و عجیب است که هنوز که هنوز است، برخی دیالوگ ها و بخش هایش در ذهنم زنده است. با داوود کلی صف ایستادیم و در ازدحام سالن اصلی تئاتر شهر، بالاخره نشستیم. نمایش با تاخیر شروع شد. امیررضا کوهستانی، کارگردانِ کار روی صحنه آمد و بابت تاخیر و ازدحام عذرخواهی کرد... و بعد که دیالوگ ها در تاریکی شروع شد، میخکوب شدیم...

پ.ن:

بشنوید:

https://s18.picofile.com/file/8438466692/

Sigar_Posht_Sigar_Reza_Yazdani.mp3.html 

ترانه ی "سیگار پشت سیگار" با صدای رضا یزدانی، ترانه از اندیشه فولادوند.