فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

ارزیابی شتابزده - ۲۱

  سردار ساسانی می گوید تا اسیر تازی را به پرسش بگیرند: 

 《ویرانه چرا می‌سازند؟ آتش چرا می‌زنند؛ سیاه چرا می‌پوشند؛ و این خدایی که می‌گویند چرا چنین خشمگین است؟

مرگ یزدگرد - بهرام بیضایی، ۱۳۶۱

امتیاز ۴/۷۵ از ۵

 یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، در گریز از میدان جنگ به آسیابی پناه می برد و در آن جا کشته می شود...

 در ابتدای فیلم، چند خط نوشته می آید که از کشته شدن یزدگرد به دست آسیابان حکایت دارد، آن هم بنا به روایت "تاریخ"!  پرسشی ساده که مخاطب را به درون آسیابی با شش کاراکتر اصلی می کشاند؛ جایی که داستان گسترش می یابد و عمق می گیرد. داستانی تراژیک که در اصل از آنِ خانواده ای ست و می توان آن را به تاریخ یک خاک تعمیم داد.

 شاکله ی فیلم در واقع همان نمایشی ست که بیضایی پیش تر به روی صحنه برده بود و اندک تغییراتی در آن صورت گرفته است؛ میزانسن ها، بازی در بازی ها، تغییر نقش ها و بازی با صورتک شاه، همان است. با این حال آیا مخاطب عام آن را یک تئاتر می داند؟ پاسخ به این پرسش بسیار مهم است چرا که به نظرم بیضایی موفق شده است به شکلی عالی، بین سینما و تئاتر پل بزند. 

فیلم داستانی پر تعلیق و پرکشش دارد و گفت و گوهایی که انگار از دل همین زمانه آمده است.

  مسئله ی زبان، از مٶلفه های برجسته ی فیلم است؛ زبانی که کاراکترها بدان سخن می گویند، در عین اینکه زبان دوران و شرایط آن هاست، امروزی و برای مخاطب قابل درک است. 

  مجموعه ی بازیگران، از جمله سوسن تسلیمی و مهدی هاشمی، بازی های درخشانی از خود به یادگار گذاشته اند.

 فیلم ارزش مطالعات تاریخی و فرهنگی هم دارد.

پ.ن:

 بیضایی فیلم را در شرایط سختی ساخت؛ کمبود امکاناتی که البته تلویزیون به عنوان سرمایه گذار فیلم، داشت اما از روی ناآگاهی یا عمدا آن را دریغ کرد. تهدیدهایی که از جانب عده ای، گروه را تهدید می کرد، و جغرافیایی که فیلم در آن ساخته شد، از جمله ی این سختی ها بود.

 فیلم جز در جشنواره ی فیلم فجر، هرگز به نمایش عمومی در نیامد و به محاق توقیف رفت.

نظرات 3 + ارسال نظر
الهام چهارشنبه 2 تیر 1400 ساعت 11:40 https://yanaar.blogsky.com/

سلام
متأسفانه مرگ یزدگرد را تا حالا ندیده ام ... با توصیفی که کردید و تأکید دوستان روی دیالوگ های درخشان، اگر امکان دیدن کم باشد خواندن فیلمنامه را نباید از دست داد.

درود،
امیدوارم ببینید و نظرتون رو بنویسید. تا اون جایی که اطلاع دارم، نسخه ی 720p اش، بالاترین کیفیت موجود از این فیلم هست.

خیلی ممنونم از حضورتون.

زهرا محمودی سه‌شنبه 1 تیر 1400 ساعت 13:22 http://www.mashghemodara.blogfa.com

سلام
اولین بار این فیلم را سالها پیش در ساعت ادبیات معاصر دانشگاه دیدم. فکر کنید کیفیت صدا در آن شرایط چطور بود؟ آن‌هم در دایره‌ی گفتگوی برخی بی‌ذوق اما دیالوگهای به یادماندنی زیادی داشت که باعث شد بار دیگر هم ببینم. چریکه تارا را هم با معرفی خوب شما دیدم، متاسفانه نسخه قدیمی بود و حس کردم حق تماشای آن خوب ادا نشد. من هم موافقم حتما و باید رفت سراغ فیلمنامه‌های‌شان!

درود!
چه خوب که فیلم ها رو دیده اید و چه حیف که در اون شرایط و با این کیفیت دیده اید.
حس و حالی که از تماشای یه فیلم می بریم، خیلی اش به شرایط تماشا و البته کیفیت فنی فیلم داره. اولی متاسفانه در کشور ما ضعیفه؛ مثلا سالن کوچک حوزه ی هنری، نمونه ای عالی از محلی برای تماشای فیلم بود. در دومی هم نیاز به امکانات درجه یک داریم که گاهی هست و گاهی نه، و آقای بیضایی هم محروم بودن ازش.
برای چریکه ی تارا، نسخه ای رنگی شده هست که به نظرم بهترین کیفیتشه.
نوشته های آقای بیضایی به راستی خوندنی هستن.

خیلی ممنونم از حضورتون.

میله بدون پرچم دوشنبه 31 خرداد 1400 ساعت 17:13

سلام
من هم این فیلم را چند ماه قبل دیدم. بسیار عالی بود. لذت بردم. دیالوگ‌هایی ماندگار و بالا و پایین شدن‌های جذابی داشت. فیلمنامه‌اش را باید تهیه کنم. کیفیت نسخه‌ای که من دیدم کمی از لحاظ صدا پایین بود.

درود حسین آقا،
خوش حالم که فیلم رو دیده اید و سپاس که نظرتون رو نوشته اید. همین حس و حال رو منم وقت تماشای فیلم داشتم. اگه به زمان ساخت فیلم و شرایط سخت اون دوره نگاه کنیم، ارزش فیلم دوچندان می شه. اینکه بیضایی چقدر روی تک تک دیالوگ ها و چگونگی اجرای اون ها تمرکز داشته و خب، نتیجه عالی شده.
متاسفانه مشکل صدا در فیلمی که منم دیدم بود. بخشی از اون برمی گرده به امکانات ساخت فیلم و بخشی هم ترمیم نشدن نسخه ی اصلی. که امیدوارم حداقل این دومی در آینده انجام بشه.

خیلی ممنونم از حضورتون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد