فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

پاییزِ زودرَس

شنبه، پیش از ساعت هشت مدرسه بودم؛ خبر خاصی در کانال مدرسه نبود که برویم یا نه، بیش تر کنجکاو بودم که ببینم وضع چه طور است؟

دلم خیلی برای مدرسه تنگ شده بود.

بیش تر بچه هایی که دم در مدرسه یا حیاط دیدم ماسک نزده بودند که از بچه های دوره ی اول متوسطه بودند. بچه های پایه های بالاتر تک و توک آمده بودند.

توی راهروها بچه ها مشغول جا به جا کردن میز و نیمکت ها بودند. از معاون پ که کنار مشمّای پیش از ورودی اتاق معاونت ایستاده بود پرسیدم چه خبر؟ گفت نپرس که شلم شوربایی ست!

 راهرو و کلاس ها را گرد و خاک برداشته بود. آبدارچی تازه داشت پنجره ی راهرو را باز می کرد. یکی از معاون ها مستخدم را دعوا کرد که: "این چه وضع اتاق منه؟!"

از بچه ها سراغ عباس آقا، مدیر مدرسه را گرفتم...؛ معاون الف راهنمایی ام کرد. عباس آقا را در آزمایشگاه پیدا کردم که با چندتا از بچه ها میز جا به جا می کرد. با خنده گفت:"بابایی رکورد زده ای؛ اولین معلمی هستی که اومده ای. کرونا رو شکست داده ای!"

گفت فعلا مدرسه خبری نیست.

دیروز کلاس بندی مدرسه ی هیراد انجام شد و از امروز رفتند سر کلاس؛ فعلا قرار است دو روز در هفته بروند و یک روز را هم مشخص کرده اند برای رفع اشکال و دیدار اولیا با معلم ها. کلاسشان را به دو گروه تقسیم کرده اند، زنگ های سی و پنج دقیقه ای، با زنگ تفریح های ده دقیقه ای.

امروز ساعتی را مدرسه شان بودم؛تا حالا که رعایت پروتکل ها خوب بوده.

چه زیباست برای دنیایی دعا کنیم که قرار است فرزندانمان چنان زیبا سازنده اش باشند که نسل ها در آرامش و آسایش قرار بگیرند...همه ی بچه های دنیا در پناه امن ایزد باشند. آمین!

نظرات 1 + ارسال نظر
میله بدون پرچم چهارشنبه 19 شهریور 1399 ساعت 18:27

سلام
امیدوارم یه جوری این بچه‌ها رستگار شوند... هرجور فکر می‌کنم به نتیجه نمی‌رسم که توی این شرایط، درس خواندن به صورت مجازی خوبه یا حضوری!

درود و آمین!
به هرحال اولویت با سلامتی بچه هاست، اما اگه شرایطش باشه آموزش حضوری خیلی بهتره.

خیلی ممنونم از حضورتون و بابت تاخیر در پاسخ پوزش می خوام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد