فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

زندگی...

در محله ی قبلی مان،

 یک تعمیرگاه ماشین بود که اگرچه در و دیوارش سیاه بود و پر از آچار و وسایل مکانیکی، اما پشت شیشه های رو به خیابانش پر از گلدان های کاکتوس قشنگ قد و نیم قد بود.

 کوچه ی رو به رویی مان پیرمردی بود که یک کیسه ی پلاستیکی برمی داشت و زباله های کوچه و خیابان را در آن جمع می کرد.

در خیابان اصلی، یک عکاسی هست که پنج شنبه ها تصویر درگذشتگان را رایگان چاپ می کند.

آن طرف تر از چهار راه، مغازه ای هست که کانال کولر و لوله ی بخاری و مانند این ها درست می کند؛ روی درِ ورودی اش کاغذی چسبانده است با این عنوان:"با عشق وارد شوید."

 و این جا، در محله مان،

 یک پیرمرد افغان هست که بساط کفاشی پهن می کند. ظهرها همان جا کنار بند کفش ها و واکس و فرچه ها دراز می کشد و می خوابد و وقت نماز که بشود فارغ از عبور رهگذران، در پیاده رو قامت می بندد.

یک آپارتمان قدیمی در کوچه مان هست که دقیقا نمی دانم چرا، اما مرا یاد فیلم "دزدان دوچرخه"(ویتوریو دسیکا،۱۹۴۸) می اندازد؛ شاید به خاطر سیمان سپید رنگ و رو رفته اش یا نرده های جلوی ساختمان باشد!

نظرات 4 + ارسال نظر
Baran پنج‌شنبه 7 مرداد 1400 ساعت 09:30

"زندگی. . ."
ئی پست و عنوان زور خاسِ!

به مهر می بینید،
زور سپاس.

خیلی ممنونم از حضورتون.

زهرا یکشنبه 12 مرداد 1399 ساعت 01:31 https://farzandenakhaste.blogsky.com/

چه تصویرای قشنگی ... هرکسی با یه کار خیلی ساده هم میتونه دنیا رو قشنگ تر کنه

سپاس،
فکر کنم هر کدوم از ماها چنین تصاویری دور و برمون داریم و چه خوب که ثبتشون کنیم.

خیلی ممنونم از حضورتون.

Mahsa پنج‌شنبه 2 مرداد 1399 ساعت 12:58

سلام آقای نویسنده
از اتفاقات روزمره که خیلی از ماها به سادگی از کنارش رد میشیم برداشت جالبی دارید.
طرز فکرتونو دوست دارم

درود؛ شرنده می کنید.
سپاس!
هدفم ثبتشون بود، چون هرکسی از نگاه خودش می بینه.

خیلی ممنونم از حضورتون.

ماهور پنج‌شنبه 2 مرداد 1399 ساعت 12:51 http://Www.maahoor.blog.ir

زندگی در جریان است...

بله، به نطرم هرکسی به روش خودش گذران می کنه...

سپاس از حضورتون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد