فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

اتاق آبی

 دیروز اثاث کشی کردیم و دیشب را در خانه ی خودمان خوابیدیم. بالاخره صاحب خانه شدیم.

 رامین و طیبه هم هستند. مهوش هم دیشب زنگ زد و شام خودشان را آورد و با هم خوردیم. پدر و مادر هم با جعبه ای شیرینی، وقت اثاث کشی آمدند.

 وقتی کلید را از فروشنده گرفتیم و آمدیم خانه را تمیز کنیم، به نظرمان قشنگ تر از آنی آمد که دیده بودیم. شاید وقتی خانه را در آن شب دیده بودیم، خسته و نا امید از گشتن هر روزه بوده ایم. البته که حالا نور از پنجره های بلندش تو می زد و قشنگ تر نشانش میداد. هیراد گفت:"بابا این یکی رو برای خودِ خودمون نگه داریم. به هیچ کس نفروشیمش. اگه هم خواستی بفروشی، به قیمت روباتی بذارش که خیلی گرون باشه و کسی نتونه بخره!"

 و من یاد چند سال پیش افتادم که صاحبخانه، خانه ای را که در آن می نشستیم برای فروش گذاشته بود. خانواده ای برای بازدید آمده بودند. پسربچه شان همین که اتاق هیراد را دید، دوید طرفش و با ذوق گفت:"بابا این اتاق مال من می شه."

 و هیراد با ناراحتی پرید بغلم....

 اتاقش را رنگ آبی زده بودیم، تخت و کمدش آبی و سپید بود و درست زیر تختش، سقف را پر از ماه و ستاره کرده بودیم.  اتاقی پر از اسباب بازی بود.

 یک بار که از گشتن های بی امان از این بنگاه به آن بنگاه، هیراد آمد بغلم، گفتم بابا، خستگی ها را تحمل کن تا با مدرسه رفتنت، برویم خانه ی خودمان.

 الهی شکر.


نظرات 7 + ارسال نظر
معصوم چهارشنبه 1 آبان 1398 ساعت 10:21

خیلی خوشحال شدم.مبارکتون باشه

محبت دارید، خیلی ممنونم. سلامت باشید.

سپاس از حضورتون.

سید محسن چهارشنبه 1 آبان 1398 ساعت 00:54 http://telon4.blogfa.com/

درود بر شما--مبارکتان باشد---شادی نوش جانتان---برای بی خانه ها دعا کنید----پیروز و شاد باشید

درود و سپاس از مهرتون؛ خوش آمدید.
سلامت باشید.
امیدوارم همه ی بی خانه ها، صاحب خانه بشن.
شما هم شاد و سرفراز باشید.

خیلی ممنونم از حضورتون.

نرجس چهارشنبه 1 آبان 1398 ساعت 00:13

مبارک باشه

خیلی ممنونم؛ سلامت باشید.

سپاس از حضورتون.

زهرا دوشنبه 29 مهر 1398 ساعت 09:39 https://farzandenakhaste.blogsky.com

خونه نو مبارک.. چقدر خوبه یوقتایی چیزایی رو با ناامیدی یا امید کم بزبون میاریم و بعدش تحقق پیدا میکنه..... و چقدر خوب که خونواده ای دارین که با شادیاتون شریکن... نعمت بزرگیه که شاید زیاد به چشم نیاد... یادم نمیره پارسال با پسرک 9ماهه دست تنهای تنها اسباب کشی کردیم .. همه وسایل دور و برمون ریخته بود بغض تو گلوم بود از تنهایی و دوری ولی گذشت ...

خیلی ممنونم؛ سلامت باشید.
مستاجری با وجود صاحبخانه های پول پرستی که به ما برخوردن، سخت تر هم بود- البته به استثنای یکی، دوتاشون.
خوشبختانه در آخرین خونه، چهارسال موندگار بودیم.
خیلی ممنون؛ همین طوره.
خدا عزیزانتون رو براتون نگه داره.
اثاث کشی با بچه ی نه ماهه واقعا سخته.
بله، می گذره بالاخره.
سپاس از حضورتون.

Baran شنبه 27 مهر 1398 ساعت 13:35

بسیار مبارک باشه آقا ان شاءالله سالهای سال دراین خانه به خوبى و
خوشی...با آروزی بهترین اتفاق ها؛زندگانی رو زندگی کنید

خیلی ممنونم، سلامت باشید.
ممنون از دعاهای خوبتون؛ خدا شما و عزیزانتون رو در پناه خودش نگه داره.

خیلی ممنونم از حضورتون.

محدثه شنبه 27 مهر 1398 ساعت 12:11

سلام
خداروشکر:)
مبارک باشه
با خوشی و سلامتی

درود!
خدا رو شکر!
خیلی ممنونم، سلامت باشید.

سپاس از حضورتون.

omid جمعه 26 مهر 1398 ساعت 19:07

سلام خیلی خوشحال شدم
خیلی مبارک باشه

درود و سپاس!
خیلی ممنونم، سلامت باشی امید جان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد