فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

دره های نیم خفته


 تنها در حیاط مدرسه، توی ماشین نشسته ام؛ هنوز از بچه ها خبری نیست. داشتم مسخ فرهاد را گوش می کردم که رسیدم و پیشتر، در اتوبان، آداجیوی آلبینونی را. در تمام راه باد می آمد و این آهنگ عجیب به دل جاده می نشست.

 حیاط مدرسه را باد برداشته است...

 آرام می راندم امروز. به در مدرسه که رسیدم و آن سوی پرچین، کشتزار را دیدم، انگار که بر ساحل دریایی طوفانی بودم. یاد کدام فیلم افتاده بودم؟...


صبح شسته رفته بود و جاده

دره های نیم خفته را

روی دوش می کشید

تا بلند آبی افق


"سیاوش کسرایی"