فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

آدینه گَلدی

 باران می بارد و احتمال سیل در بسیاری از نقاط کشور هست. همان طور که مثل یک اتفاق معمولی در استان گلستان آمده است!
 در دوره ی دانشجویی  چند دوست ترکمن داشتم. یکی شان که اسماعیل نامی بود، مودب و مهربان بود و سبیلی داشت که مایه ی شوخی کردنمان بود. یادم می آید که سر کلاس ادبیات انشایی نوشته بود درباره ی مینی بوسی که هر جمعه به روستا می آمد و روستاییان نامش را "آدینه گَلدی" گذاشته بودند. انشاهاش پر از توصیف های خوب بود. 
 در یک سالی که هم خوابگاهی بودیم، واژگان و جملات ترکمنی یاد گرفتم. اسماعیل کتابی هم درباره ی آداب و رسومشان به ام هدیه داد. با هم به مراسم بزرگداشت مختومقلی فراغی شاعر نامدار ترکمن رفتیم که در دانشگاه تهران برگزار شد.
 امیدوارم هر کجا که هستند در کنار عزیزانشان شاد و سلامت باشند.

پ.ن.ها:
 ٭در این چند روز، دو سه بار با عمو مامه تماس گرفتم؛ ضمن این که پاهایش تا حدی از کار افتاده است و راحت نمی تواند راه برود، آلزایمرش هم پیشرفت کرده است و در کل اوضاع خوبی ندارد. دوست دارم زودتر ببینمش تا دقیقا بدانم در چه وضعیتی است.
٭ چند روز مانده به عید، رفتم مغازه ی فیروز و دیداری باهاش تازه کردم!
نظرات 1 + ارسال نظر
کسری چهارشنبه 7 فروردین 1398 ساعت 14:53 http://naataanaayil.blogfa.com

[گل][گل][گل][گل]

سلام دوست عزیز

سپاس از حضور پراحساست[گل]

سال نو و بهار بر دل و جانت مبارک باد[گل]

امیدوارم یک روز برسد که کریستف کلمپ وجود ناشناخته ی خودت شوی ؛

چون با «کشف خویشتن» به «شهود خدا»ی خویش می رسی:

مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبّهُ :

کسی که خودحقیقی اش را بشناسد خدای خویش را می شناسد[لبخند][گل]

درود و سپاس از مهر شما!
سالی پر از شادی و موفقیت در پیش داشته باشید.
خیلی ممنونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد