فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

افسانه ی قهرمانی های من...



 دارم قفسه ی کتاب ها را تمیز می کنم؛ کتاب ها را یک به یک با دستمال پاک می کنم، قفسه را پاک می کنم و کتاب ها را سرجایشان می گذارم.

 به کتاب "افسانه ی قهرمانی های من" می رسم...؛ ناخودآگاه روی صندلی می نشینم و می روم به کلاس چهارم ابتدایی که آن را به خاطر مقام سوم داستان نویسی در سطح شهرستان به ام دادند.

 یادش بخیر...؛ مادرم داستانی تعریف کرد و من آن را به شکل تازه ای بازنویسی کردم و با دستخط خودم دادم به معاون پرورشی مان آقای معصومی -که هرجا هست سلامت باشد- و او هم آن را برای مسابقه فرستاد و مدتی بعد خبردار شدیم که مقامی کسب کرده است!

 کتاب را خیلی دوست داشتم؛ طنز جالب و داستان های جذابش مناسب سن و سال و روح ماجراجویم بود. بعدها کتاب را به خیلی از دوستان و نزدیکان هم دادم بخوانند که خوشبختانه سالم برگشت سرجایش!


 ٭مشخصات کتاب:

افسانه ی قهرمانی های من، نوشته:احمد عربلو، انتشارات برگ، چاپ دوم:۱۳۶۸.

نظرات 4 + ارسال نظر
لبخند ماه چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت 00:17 http://paaezaan.blogsky.com

دم مادر گرم

سپاس!
مادرم نَقل ها و داستان های زیادی بلد بود که باهاشان کودکی مان طی شد. کاش روزی من هم بتونم رنج های اون رو در روایتی زنده کنم...

خیلی ممنونم از حضورتون.

لبخند ماه پنج‌شنبه 16 اسفند 1397 ساعت 00:33 http://paaezaan.blogsky.com

و چه شیرین است این هدابای کتابی به مناسبتهای کتابی

از اون بچگی عاشق داستان نویسی بودیناااا

بله، خیلی!

مادرم پای دار قالی برامون نقل و افسانه می گفت...، انگار در ما هم ریشه دوانده!

خیلی ممنونم از حضورتون.

معصوم چهارشنبه 15 اسفند 1397 ساعت 20:41 http://www.hanker.blogsky.com

پس این قصه « نویسندگی » سر دراز دارد

:)
امیدوارم به سرانجامی هم برسه!

خیلی ممنونم از حضورتون.

بهامین چهارشنبه 15 اسفند 1397 ساعت 19:40

زنده شدن چنین خاطره هایی خیلی شیرینه
غرق شدن در گذشته های دور که انگار همین دیروز بود

بله همین طوره.
جالبه که خبر رو یکی از اقوام آورد که خودش مدرسه ی دیگه ای درس می خوند!
یادش بخیر!

خیلی ممنونم از حضورتون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد