فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

همه چی آرومه...!


٭ سر یکی از کلاس های دهم انسانی داشتم برگه هایشان را تصحیح می کردم؛ بچه ها هم با هیجان پیگیر نمره هایشان بودند. یکی شان وقتی نمره اش را خواندم "ده و نیم"، از جایش برخاست، نشست روی زمین و به سبک کشتی گیرها کف کلاس را بوسید و دست هایش را به نشانه ی شکرگزاری بالا برد!

٭ احوال دانش آموزی را که از سیزده بدر گذشته منزوی بود پرسیدم، پیش پزشک رفته است؛ اما به نظرم تغییری نکرده است. در امتحان پایان ترم هم افتاد.

٭ بعضی از معلم ها، دو سال پایانی خدمتشان را معاونت می گیرند تا با حقوقی بالاتر بازنشسته شوند. در مدرسه مان هم از این دست همکارها داریم. امروز یکی از بچه ها می گفت:"آقا خدا کنه آقای ... زودتر بازنشسته بشه!"

٭ دو تا از بچه های پایه های نهم و دهم، دو تا دختر هم سن و سالشان را با ماشین برده اند شهری دور و پس از چند روز برگشته اند؛ حالا یکی از اولیای پسرها می گفت بچه ی من که کاری نکرده است، خانواده های دخترها هم گفته اند برده ایم پزشکی قانونی، گفته اند به دخترها آسیبی نرسیده است!

نظرات 7 + ارسال نظر
میله بدون پرچم یکشنبه 30 دی 1397 ساعت 08:21

سلام مجدد
سوالم این بود که چگونه می‌توان از رفتارهای فرزند خودمان در کلاس مطلع شویم!... خودش که معمولاً باید با منقاش از زیر زبانش حرف کشید! از معلم‌ها هم که نمی‌شود چنین سوالاتی پرسید

سلام!
اگه شیطنت ها به بی انضباطی تعبیر بشه، حتما جایی ثبت می شه؛ دفتر دبیر یا معاون مربوطه. شما می تونید هم از معلم ها، هم معاون و هم مشاور مدرسه یا حتی دوستانش در این باره چیزهایی بفهمید!:)
خیلی ممنونم از حضور مجددتون.

معصوم سه‌شنبه 25 دی 1397 ساعت 21:18 http://www.hanker.blogsky.com

با خاطرات شما من هم با این قشر بیشتر آشنا میشم
عجیبه که آسیبی وارد نشده!

لطف دارید! امیدوارم واقعا این طور باشه.

چی بگم والله!

خیلی ممنونم از حضورتون.

میله بدون پرچم سه‌شنبه 25 دی 1397 ساعت 18:29

سلام
پسر بزرگ من کلاس نهمه... حدس می‌زنم از آنهایی باشد که کلاس را از خشکی بیرون می‌آورد علاقمند و کنجکاو شدم بدانم دقیقاً سر کلاس چه می‌کند
راهش چیست؟!

درود!
:)
پس کلی خاطرات جالب داره پسرتون!
ببخشید، متوجه سوالتون نشدم؟

خیلی ممنونم از حضورتون.

مهرداد سه‌شنبه 25 دی 1397 ساعت 09:37 http://ketabnameh.blogsky.com

سلام بر جناب دبیر
برادرزاده ام کلاس نهمه ، برام از این حرکات همکلاسی ها زیاد تعریف می کنه. حق با شماست اینا هر کدوم برا خودشون عالمی دارن. تعریف کردنش رو هم من دوست دارم. اونم با چه آب و تابی.
...
خدایی این فناوری اطلاعات این بچه ها رو 10 سالی زودتر بزرگ می کنه. خدا آخر عاقبت همشون رو ختم به خیر کنه.

سلام آقا مهرداد!
چه خوب که براتون با آب و تاب تعریف می کنه:)
یادمه کلاسی داشتم که خیلی درسخون، اما بی حس و حال بودن؛ واقعا حوصله ام سر می رفت سر کلاسشون! یه بار به اشون گفتم چه قدر کلاستون خشکه، آدم خسته می شه!.. و اون ها هم سعی کردن از خشکی دربیان!

آمین!

خیلی ممنونم از حضورتون.

بهامین دوشنبه 24 دی 1397 ساعت 11:17

شکر گذاری جالبی داشته به سبک و سیاق ورزشکاران.
یه پسر تواین شرایط متزوی باشه،چقدر شرایط سخت واوضاع بدی داره:(



اینروزا تعبیر عشق کمی تغییر کرده و خیلی زود بچه های دهه ۸۰ دارن به سراغش میرن ،که بنظر من انتخاب های درستی هم دراین‌مقطع زمانی نخواهند داشت

هرکدوم از این بچه ها فیلمی هستن برای خودشون! همین حرکت هاست که خستگی رو از تن آدم بیرون می کنه!

کاش می شد بهتر کمکش کنم.

همین طوره؛ و کار پدر و مادرها به مراتب سخت تر از گذشته شده.

خیلی ممنونم از حضورتون.

نرجس یکشنبه 23 دی 1397 ساعت 23:28

سلام
اتفاقا امروز داشتم فکر میکردم که بیام و ازتون درباره ی اون پسرک منزوی بپرسم که گویا دل به دل راه داشته!!

خبر چهارم، درد بود.....

سلام،
هر بار که می بینمش دلم به درد می آد...؛ دوست دارم کمکش کنم، اما نگرانم که حرکت نسنجیده ای، شرایطش رو بدتر از اینی که هست بکنه. ترجیح می دم محتاطانه و دورادور کمکش کنم.
+ متاسفاه همین طوره...؛ خُب، برآیند جامعه ی امروز ماست!
خیلی ممنونم از حضورتون.

ارغوان شنبه 22 دی 1397 ساعت 16:02

+ ری اکشن آن دهمی انسانی عاااالی بود. من اگر آنجا بودم میگفتم:خدا قوت پهلوان،خسته نباشی دلاور
+اگر برای مادربزرگم بگویم که دانش آموزی از سیزده بدر .... میگوید روله!سیزده گرفته ش و این را با تاسف و نا امیدی بیان خواهد کرد.
+ پس خداکند زودتر بازنشسته شود :)
+چه بچه های جسور و پدرسوخته ای :)) چه دنیای هردمبیلی شده. از دنیای بی اصول اخلاقی و عجله ایِ بچه های امروز خوشم نمی آید. وقتی را که باید تازه به ایما و اشاره و نگاه و گاهی سکوت محض عاشقی کنی را با عجله و کشف یک شبِه،به فنا میدهند...
مراحل هر چیزی طی بشود بهتر است. امروزه همه چیز یهویی شده. من و غذایم یهویی،من و خانواده ام یهویی،من و کوچه یهویی،من و عشقم یهویی ...
خیلی مسخره ست. خیلی شلوغ و مسخره ست دنیای این روزها

+کلاس رفت هوا با اون حرکت!
اتفاقا خودم هم همین دیالوگ اومد توی ذهنم!
+ چه جالب! نشنیده بودم.
+ زیاد با حوصله نیست و بچه ها هم شیطنتشون زیاده!
+ درسته؛ متاسفانه شرایط هر روز داره بدتر می شه. باید دید جایگاه خانواده ها کجاست این وسط؟

خیلی ممنونم از حضورتون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد