فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

کوتاه درباره ی "تابستان همانسال" از ناصر تقوایی


 

 تابستان همانسال، مجموعه ای ست از هشت داستان کوتاه که برش هایی از زندگی کارگران اسکله های مناطق نفت خیز جنوب را در برهه ای تاریخی به تصویر می کشد.

 داستان ها که در محیطی کارگری و مردانه اتفاق می افتند، هرکدام به تنهایی واجد ویژگی های یک داستان کوتاه کامل بوده و در عین حال وجه اشتراک هایی دارند که آن ها را به هم متصل می کنند. این وجه اشتراک ها نخست در کاراکترهای مشترک آمده است که مثلا سرانجامِ کاراکتری را در داستان دیگری می بینیم -مانند عاشور که راوی داستان دوم است و در داستان هشتم کشته می شود.

 و در بُعدی دیگر، برخورد آن ها در مکان های جغرافیایی مشترک (میخانه، اسکله،...) آن ها را به هم پیوند می دهد.

به لحاظ زمانی، داستان ها در بحبوحه ی ملی شدن صنعت نفت و کودتای پس از آن اتفاق می افتند. نویسنده به ناچار با نشانه دادن های گنگ از آن دوران، توانسته است منظور خودش را به مخاطب برساند. این نشانه ها در داستان پایانی که عنوان کتاب هم از آن وام گرفته شده است، روشن تر از بقیه ی داستان ها خودش را نشان می دهد؛ داستان از همان ابتدا، مستقیم به حوادث پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ می پردازد: "آخرهای تابستان عده یی را ول کردند. شاید آدمهای بدبین باورشان نشود که همه جا پر بود و جایی نبود ول کرده بودند. این بود که دوباره برگشتیم به اسکله. همه مان برنگشته بودیم. چند ماه پیشتر خیلی ها را دیده بودیم افتاده بودند زمین. آمبولانسهای سیاه بارشان میکردند و روی نوار سیاه اسفالتها میرفتند به مرده شویخانه. شنیده بودیم مرده شویخانه. بعضی ها زحمتی نداشند، چاله های بزرگ پشت قبرستان برای اینها بود..."(ص. ۵۷)

به طور مشخص سه داستان پایانی را می توان پشت سر هم دانست؛ در داستان ششم صنعت نفت ملی شده است و خارجی ها در حال رفتن اند، در داستان هفتم درگیری و زد و خورد اتفاق می افتد که می تواند همان روزهای کودتا باشد، و در داستان هشتم، کودتا اتفاق افتاده است و بگیر و ببندهای پس از آن و کشته شدن عاشور را شاهدیم.

 از همان داستان های نخست نیز نفرت کاراکترها از خارجی ها را می بینیم.

 راوی داستان ها در هفت داستان، راوی اول شخص است که گاهی یکی از کاراکترهاست -داستان اول سیفو، داستان دوم عاشور، داستان چهارم اسی- و گاهی نامشخص است. در داستان هفتم نیز راوی، سوم شخص محدود به ذهن گاراگین است. در این بین، از آن جا که کافه ی گاراگین نقطه ی مرکزی پیوند کاراکترهاست، و هر بار یکی از کارگرها داستانی را روایت کرده است، نویسنده در این داستان به گاراگین فرصتی داده تا او هم روایت خودش را داشته باشد.

 توصیف های تصویریِ خوب، که منجر به فضاسازی های درخشانی شده است، از ویژگی های مهم کتاب است.  تمرکز نویسنده بر فرهنگ و ادبیات کارگران اسکله است و در آن بسیار موفق عمل کرده است، و البته در زمانه ی خودش تازگی داشته است. او کارگرانی را به ما نشان می دهد که رفتن به روسپی خانه ها و میخانه ها از مهم ترین دغدغه های آن هاست.- شروع داستان از روسپی خانه ی ژنی ست. این مکان ها، فراتر از تفریح، که همچون پناهگاهی برای التیام رنج هایشان از محیط کارگری و شرایطی ست که در آن به سر می برند. جوری که انگار به این مکان ها تعصب دارند و گاها به روسپی ها دل می بندند.

بخش مهمی از این ادبیات کارگری نیز در گفت و گوهای کاراکترها شکل می گیرد.

 در پایان باید گفت که تاثیر پذیری از همینگوی در داستان ها آشکار است.


٭مشخصات کتاب:

تابستان همانسال، ناصر تقوایی، نشر لوح، چاپ نخست:۱۳۴۸.


#تابستان_همان_سال

#ناصرتقوایی 

#هردوهفته_یک_کتاب


پ.ن:

این کتاب در همان زمان توقیف شد.

نظرات 1 + ارسال نظر
بهامین سه‌شنبه 9 مرداد 1397 ساعت 14:35 http://notbookman.blogsky.com

من شروع کردم به خوندنش اما حدودا یک سومش خوندم

خیلی هم خوب!
کتاب خاصیه؛ باید با حوصله خونده بشه تا اون دریافت و لذت رو ازش ببرید.
برای من تجربه ی جالبی بود؛ بعضی از داستان هاش رو چندبار خوندم!

خیلی ممنونم از همراهی تون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد