فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

see each sunrise as a gift


 توی مترو هستم؛ روز شلوغی در پیش دارم!

 یک شاگرد تازه پیدا کرده ام که دیروز دو جلسه به ش درس دادم؛ سیه چرده ست و سبیلو. مثل خیلی از بچه های پایین شهر، با مرام است و رفتارهای خاص خودش را دارد. مثلا خیلی وقت ها موقع توضیح دادن های من روی برگه، به من نگاه می کند یا به گوشه ای خیره می شود! من که غیرمستقیم متوجه می شوم، می گویم:"امیرحسین، حواست جمع نیست ها؟!"

می گوید:"نه آقا، حواسمون جَمعه!"

 اما درسخوان است و تلاشگر و این از بهترین ویژگی های اوست.

 جلسه ی دوم دم غروب بود؛ طبقه ی سوم خانه شان به ش درس می دهم که بی شباهت به یک انباری پاکیزه نیست. نشسته بودیم پشت میز. هر دو خسته بودیم. درست وقت افطار، خاله اش با کاسه ای حلیم بالا آمد؛ عجب چسبید! با کنجد تزئین شده بود و رویش قدری روغن کرمانشاهی ریخته بودند. کمی شیره و شکر هم در کنارش بود. مثل حلیم های محلی مان که اصطلاحا سخت است و با گوشت گوسفندی تهیه می شود، خیلی خوشمزه بود.

لحظاتی بعد هم چای آورد که بعد از حلیم، هم می چسبد و هم لازم است!

 خستگی از تن مان در رفت و نشستیم به گپ و گفت درباره ی تیم محبوبمان!

 لحظاتی دیگر پیاده می شوم؛ الهی به امید تو...!


پ.ن:

فکر کنم گوش دادن به این ترانه هم در ابتدای آدینه بچسبد؛ عنوان هم از همین ترانه است.

بشنوید: ترانه ی "Up & Up" از "Coldplay"

http://s9.picofile.com/file/8327380176/Coldplay_Up_Up_feat_Noel_Gallagher.mp3.html

نظرات 5 + ارسال نظر
بهامین یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 03:05

برای چند روزی بله
اماااااااا خیلی سخت بود
واقعا صبر جمیل نیازه

بله، تدریس کردن حوصله ی زیادی می خواد و سر کلاس این صبوری باید بیشتر هم باشه.
اما خدا رو شکر که شما به خوبی از عهده ش براومدین و البته این غیرمستقیم این رو نشون می ده که شما خودتون هم درسخون بودین و هستین!

بهامین جمعه 4 خرداد 1397 ساعت 16:38 http://notbookman.blogsky.com

خدا قوت:)
تدریس کار سختی ؛یه بار تجربه تدریس به دخترک همسایه داشتم ؛با تغییر مِتود آموزشی هم که وجود داره ومن ازش بیخبر...‌
اما خداراشکر نتایج تدریس عالی بود و دختر همسایه نمره امتحانتش خوب شده بود:)

خیلی ممنونم؛ سلامت باشید.
پس شما هم تجربه کرده این!
خدا رو شکر که سربلند بیرون اومدین. معلومه که معلمی رو بلدین.
سپاس از حضورتون.

لبخند ماه جمعه 4 خرداد 1397 ساعت 13:12 http://Www.niloofaraaneh.blogsky.com

حالا چرا بماند؟!

همه ی خوبان استقلالی اند

پس استقلالی هستین
البته شما لطف دارین.
محض خاطر شاگردهای شیطونی که می آن این جا و می خونن، باید سربسته حرف بزنم!

لبخند ماه جمعه 4 خرداد 1397 ساعت 11:21 http://Www.niloofaraaneh.blogsky.com

خرداد و کلاس های خصوصی و خستگی اما جیبهای پر پول

یاد ندارم کلاس خصوصی گرفته باشم.. شاید دو سه مورد آن هم فرزندان همکارانم بودند که جرات مطرح کردن پول کلاس را هم نداشتم...
اساسا با پول از دانش آموز گرفتن مشکل دارم

خدا قوت

قطعا تیم محبوبتان استقلال است


خداییش برای اون زحمتی که داره، حداقل من یکی که زیاد نمی گیرم!
راستش برای من هم توی یک سال اخیر جدی شده و قبلا پراکنده بود و محدودتر.
قطعا مسئله ی مالی ش برام ارجحیت داره، اما از نظر دیگه، چون علاقمند به داستان نویسی هستم، برخورد با شاگردهام باعث رشد و تغذیه ی قوه ی تفکر و نوشتن من می شه.

خیلی ممنونم از شما؛ شما هم خدا قوت!

در مورد تیم محبوب هم بماند اما چطور با اطمینان می گین که استقلالی ام؟

سپاسگزار حضور پر مهرتون هستم.

Baran جمعه 4 خرداد 1397 ساعت 09:25 http://haftaflakblue.blogsky.com/

"الهى به امید تو...!"

مثال درخواست چای؛ آقای هیراد ازمادربزرگ بود

با سپاس فراوان ؛آدینه ی خوبی داشته باشید.


این جمله ای هست که معمولا در ابتدای صبح وقتی برای انجام کاری می رم، می گم و برام انرژی بخشه.

خیلی ممنونم از حضورتون؛ شما هم آدینه ی خوبی داشته باشید.
سپاسگزارم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد