صبحت بخیر! صبح قشنگ و نجیب تو
پیچیده در حیاط غزل بوی سیب تو
در قوری تغزل من "دم کشیده" عشق
با طعم ناز خاطره های غریب تو
"همایون رحیمیان"
وقتی پس از گذراندن خوابی برای خستگی های دیروزت، صبح می شود و چشم باز می کنی...، یا لبخند می زنی از طلوع صبح، یا لعنت می فرستی به خورشید! تفاوت این دو، در داشتن "امید" است!