"محسن دعاوی"
خوابم نمی برد دیشب.دم صبح هوای کوهستان سرد بود، خودم را جمع کرده بودم از سرما...دلم اما گرم بود.
هیراد کنارم خوابیده بود و موهای ژولی پولی اش زیباترش کرده بود. بوسیدمش و پتوی دوم را هم به اش پیچاندم!