فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

برف و سمفونی ابری

  

«برف و سمفونی ابری»٬ مجموعه ای ست از هفت داستان کوتاه نوشته ی "پیمان اسماعیلی". داستان ها مدرن ذهنی اند، با پایان های باز. نویسنده هم به لحاظ فرم و هم به لحاظ مضمون، گرایش به مدرنیسم را در داستان هایش نشان می دهد؛ استفاده از راوی اول شخص، یا محدود به ذهن شخصیت ها که در چندتا از داستان ها با مخاطب خاموش همراه است، باعث شده تا نویسنده در بیان مضامین مورد نظرش موفق باشد. فضاسازی های تازه که اغلب در جغرافیایی بکر و دورافتاده ساخته شده است، از نشانه های مشخص این داستان هاست. کاراکتر معمولا در چنین فضایی غریبه قرار می گیرد و داستان در فضایی آمیخته با باورها و اعتقادات بومی شکل می گیرد. اغلب جمله ای کلیدی در متن وجود دارد که پایان به آن گره می خورد. پایانی باز که ادامه ی داستان را به ذهن مخاطب می کشاند و از نقاط قوت آن است. مخاطب به درون فضایی ناآشنا پرتاب می شود و با وهمی از تجربه ای عجیب، داستان را به پایان می رساند. «ترس» به عنوان یکی از مولفه های اصلی داستان ها، خودنمایی می کند. ترسی که هم باعث جذابیت داستان ها شده و هم نشانه ای ست از دنیای مدرن. اثری که بعد از خواندن داستان، با مخاطب همراه می شود. برف و سرما هم از نشانه های دیگر متن اند که  به ویژه در داستان آخر مجموعه با عنوان «گرای پنجاه و پنج» به شکل خلاقانه ای مورد استفاده قرار می گیرند.
     توصیف های پویا، گفت و گو های خوب و علت مند و تقابل هایی که در داستان ها شکل می گیرند، داستان هایی جذاب را پیش روی خواننده می گشایند.
  هرچند همه ی داستان ها به یک قوت نیستند، و از جمله تعلیق کاذبی که در چند داستان دیده می شود، اما این مجموعه، نمونه ای خوب از ادبیات داستانی نوین ماست که توانایی جذب مخاطبانی از طیف های مختلف را دارد.

مشخصات کتاب:
برف و سمفونی ابری، پیمان اسماعیلی، نشر چشمه، چاپ هفتم: زمستان ۹۳.
نظرات 3 + ارسال نظر
مجید مویدی سه‌شنبه 11 آبان 1395 ساعت 20:40 http://majidmoayyedi.blogsky.com

سلام اسماعیل جان
ممنون از معرفیت. هرند فعلا توی برنامه ی کوتاه مدتم رفتن به سمت کارهای داخلی نیست، اما این کار رو توی ذهنم خواهم داشت.
دو سوال ازت داشتم. اول اینکه منظورت از "مدرنِ ذهنی" چیه؟ منظورت همونه که در جریانِ رمانِ نوِ فرانسه ازش حرف زده میشه؟ یعنی (به قولِ نجف دریابندری)، گرفتنِ یک نظرگاه ذهنی و حل شدنِ "من"ِ نویسنده در سراسرِ بافت داستان؟ منظورت اینه؟ اگر نه، لطفا توضیح بده.
+ سوال دوم: منظور از "مخاطب خاموش" چیه؟ یعنی مثلا چیزی شبیهِ اون چیزی که ما توی تک گوییِ نمایشی می بینیم؟ که مثلا شخصیت، برای مخاطبی که شاید اصلا وجود خارجی نداره حرف میزنه و ما بیشتر جریانِ ذهن رو می بینیم؟ از این نظر، بوفِ کور تا حدِ زیادی تکنیک تک گویی نمایشی داره و اگر درست حرفت رو فهمیده باشم، مخاطب خاموش هم داره.
+ سوال بعدی که الان به ذهنم رسیید: زبان و لحنِ داستان ها متنوعه یا معمولا از یک دسته ست؟ اگر از یک طیفه، اون طیف چیه؟
+ پیشاپیش ممنونم از توضیحاتت و جوابی که به سوالم میدی.

درود مجید جان!
خواهش می کنم رفیق. راستش منم بیشتر به کارهای خارجی تمایل دارم، اما وقتی نخستین داستان این کتاب رو خوندم، ازش خوشم اومد و تا آخرش رو رفتم!
اما در پاسخ به پرسش هات: (این ها رو اغلب سر کلاس یاد گرفته م و شاید هنوز کامل نباشه)
+در یک دسته بندی کلی، مدرن ها به دو دسته ی «عینی» و «ذهنی» تقسیم می شن. در مدرن عینی، برای بیان درونیات کاراکترها، از توصیف رفتارهای بیرونی استفاده می شه. مثل کارهای همینگوی و کارور. اما در مدرن ذهنی، اصالت با ذهن راوی هست و اونه که داستان رو پیش می بره. نمونه ش مثل کارهای جویس یا ویرجینیا وولف. من به طور کامل درباره ی رمان نو در فرانسه نخونده م، اما گمان می کنم منظور همون باشه.
+منظور از مخاطب خاموش اینه که داستان یک راوی داره که برای مخاطبی درون متن داستانش رو تعریف می کنه و روایت رو پیش می بره. شبیه تک گویی نمایشی. اما در این جا حداقل با توجه به نشانه های متن، متوجه می شیم که راوی داره برای مخاطبی داستانش رو تعریف می کنه و ما واکنش و دیالوگش رو با توجه به واکنش های مخاطب می بینیم، اما مخاطبی که هیچ دیالوگی از اون نمی بینیم. به نظرم در مورد بوف کور همون طور که گفته ی، هم تک گویی داریم و هم مخاطب خاموش. اما تک گویی خیلی پر رنگ تره. ضمن این که در مخاطب خاموش، گفت و گو ها در زمان حال هست، اما در بوف کور بیشتر به صورت روایت در زمان گذشته هست.
+ زبان و لحن داستان ها به هم نزدیکه، اما نه این که متنوع نباشه. در واقع بهترین داستان هاش (البته به نظر من)٬ مثل دو داستان نخستش ، لحن و زبان یکسانی دارند؛ غیر واقع گرا (شگفت) و ترکیبی از واقعیت و خیال.
+ خواهش می کنم رفیق. امیدوارم پاسخ پرسش هات رو گرفته باشی.
ممنونم از دقت نظر و توجه ت.

هنوز یلدا سه‌شنبه 11 آبان 1395 ساعت 11:13

کتاب خودتون چی شد اسماعیل خان؟

دارم روی داستان ها کار می کنم، امیدوارم بتونم امسال بدمش برای چاپ.
با سپاس!

حامد دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 11:17 http://mrx.blogfa.com

سلام
آقا اسماعیل با توجه به مطالعات شما بنظرم اگر پست هایی با موضوعات چگونگی نقد داستان، نحوه ی داستان نویسی و سایر نکات تکنیکی مرتبط با داستان نویسی و داستان خوانی را منتشر کنید مخاطبین علاوه بر اینکه از سایر پست های وبلاگ شما استفاده بیشتری می برند و موفق تر تبادل نظر روی همچنین پست هایی می کنند گشایشی جدید روی مخاطبینتون ایجاد می کنید که چه بسا تجربیات نو و ... را بدنبال داشته باشد

درود حامد جان!
راستش هنوز خودم رو در اون سطح نمی دونم! مقوله ی نقد دشوار هست و نیاز به مطالعه ی زیادی داره. اما سعی می کنم از نظرات بزرگان در این جا بیارم یا اگه بحث جالبی در جایی دیدم، مستقیم یا غیر مستقیم ازش در وب بذارم.
البته منابع مطالعاتی ای در این زمینه هست که اگه دوست داشتی عناوینی برات می نویسم.
سپاس که می خونی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد