فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

چشم اندازی در مه


نه به خاطر آفتاب، نه به خاطر حماسه

به خاطر سایه‌ی بام کوچکش

به خاطر ترانه‌ای کوچک‌تر از دست‌های تو

 نه به خاطر جنگل‌ها، نه به خاطر دریا

به خاطر یک برگ

به خاطر یک قطره

روشن‌تر از چشمهای تو

 نه به خاطر دیوارها -به خاطر یک چپر

نه بخاطر همه انسانها -به خاطر نوزادِ دشمنش شاید

نه به خاطر دنیا -به خاطر خانه‌ی تو

به خاطر یقینِ کوچکت

که انسان دنیایی ا ست

 به خاطر آرزوی یک لحظه‌ی من که پیشِ تو باشم

به خاطر دست های کوچکت در دست های بزرگِ من

و لب های بزرگ من بر گونه‌های بی‌گناه تو

 به خاطر پرستوئی در باد، هنگامی که تو هلهله میکنی

به خاطر شبنمی بر برگ، هنگامی که تو خفته ای

به خاطر یک لبخند، هنگامی که مرا در کنار ِ خود ببینی

 به خاطر یک سرود

بخاطر یک قصه در سردترینِ شب ها، تاریکترینِ شبها .

به خاطر عروسک های تو، نه به خاطر انسان های بزرگ .

به خاطر سنگفرشی که مرا به تو می‌رساند

نه به خاطر شاهراه‌های دوردست

به خاطر ناودان، هنگامی که می‌بارد

به خاطر کندوها و زنبورهای کوچک

به خاطر جارِ بلند ابر در آسمانِ بزرگ آرام

به خاطر هر چیز کوچک و هر چیز پاک

به خاطر تو...

...

"احمد شاملو"


پ.ن:

  چه غربتی دارد صدای بامداد وقتی با موسیقی فیلم "چشم اندازی در مه" می آمیزد؛ غم غریبی بر دلم می نشیند به گاه شنیدنش. «به خاطر هرچیز کوچک و هرچیز پاک...». مثل مرد توی این عکس.


  این جا با صدای آن زنده یاد بشنوید.

چشم اندازی در مه ، تئو آنجلوپولوس، ۱۹۸۸ یونان. موسیقی از "النی کارایندرو"

عکس از Dorothea Lang، عکاس آمریکایی.