فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

کوچه بی نام


کوچه بی نام- هاتف علیمردانی

  فیلم سعی کرده با گرفتن اجزایی از زندگی خانواده های طبقه ی پایین دست اجتماع و به کارگیری بازیگرانی که بارها در چنین فیلم هایی بازی کرده اند (نمونه ی بارزش «پانته آ بهرام» و فیلم هایی مثل فیلم های عبدالرضا کاهانی)٬ رئالیسم خودش را پایه ریزی کند، غافل از آن که محور اصلی فیلم که فیلمنامه اش باشد، ضعف اصلی آن به شمار می رود و هیچ کدام از این تمهیدات نتوانسته اند این ضعف را بپوشانند؛ نخست آن که شخصیت پردازی های خوبی شکل نگرفته. نویسنده نتوانسته در زمان کوتاه فیلم، به همه ی شخصیت ها یا حداقل مهم ترین هایشان، آن طور که باید، بپردازد و اگر نبود بازی بازیگرانی چون «باران کوثری» یا «فرهاد اصلانی»٬ این کمبود خیلی بیش تر به چشم می آمد. ما چه قدر اَکت از شخصیت ها می بینیم که باورشان کنیم؟

 دوم آن که داستان فیلم به تمامی وابسته به گره گشایی پایانی اش می شود که این لطمه ی بزرگی به آن زده است؛ اتفاقی که معمولا در آثار عامه پسند رخ می دهد. آن هم گره ای که باز کردنش برای مخاطبی که فیلم بین یا کتابخوان باشد، اصلا سخت نیست! 

  ظاهرا قرار است محدثه (باران کوثری) در طی فیلم دچار تحول اساسی شود و دست از کارهایش بردارد؛ آیا تمهیدات فیلمنامه برای باورپذیری این تحول -که در اساس غلط است چرا که شخصیت او آن طور شکل گرفته و به سادگی قابل تغییر نیست-  کافی ست؟

 هر چند در مجموع بازی های خوبی را از بازیگران شاهد هستیم، اما به نظرم فیلم دستاوردی برای آن ها نداشته است. نقش ها چالش خاصی ندارند. «پانته آ بهرام» به ویژه، خیلی تکراری به نظر می رسد. باران کوثری هم اگرچه ظاهر متفاوت تری پیدا کرده، اما به نظر همان باران کوثری همیشگی ست.

  به لحاظ کارگردانی هم فیلم نکته ی چشمگیری ندارد؛ با این که سعی شده با طراحی صحنه و دقت در اجزای آن، برای مخاطب فضای باورپذیر ی ایجاد کند، اما نوع دکوپاژ و به ویژه میزانسنی که کارگردان استفاده کرده، تازگی ندارد و حتی در خیلی صحنه ها از نمونه های مشابه اش هم ضعیف تر است؛ مثلا مقایسه کنید صحنه ی آش نذری دادن در فیلمی چون "لیلا" ی مهرجویی را با این فیلم!


پ.ن:

  دیشب تا ساعت دو و خرده ای با هیراد نشستیم پای تلویزیون و «مرد عنکبوتی شگفت انگیز»؛ هیراد به خاطر فیلم  از خوابش زد و همان اوایل هم که شبکه را عوض کردم تا مثلا قیافه ی وحشتناک دکتر را بگذرانم، گریه کرد که:«مرد عن کبوترانی رو می خوام!» به مرد عنکبوتی، عن کبوترانی می گوید! نخستین بار بود که فیلمی از مرد عنکبوتی می دید. چه قدر برایش جالب بود!

نظرات 6 + ارسال نظر
مژگان پنج‌شنبه 14 مرداد 1395 ساعت 12:39 http://cinemazendegi2.blog.ir/

سلام آقای بابایی عزیز
+ خوشحالم برداشت ناقصمُ دوست داشتید.
+ منظورم تنهایی شون فقط به خاطر شرایط اعتیاد نبود.
+ انگاری فیلم می خواست یک چیز دیگه بگه، که آدمای طبقه پائین اصلا دیده نمی شنُ حتی انگاری نیستن.
+ پری نازُ دوست داشتم. نقششم خوب بود. حتی تو پایان دیدیم که اون اومد خونهُ چراغ روشن شدُ فیلم امیدوارانه تموم شد. ولی بازم یکم خیلی کوزت بود. کاشکی اونم یکم جیغُ ویغ می کرد. یکم داد می زد یکم این همه خوب نبود.
+من اولین بار تو میلاد دیدمُ دومین بارم تو کورش. آخه ترسیدم فیلمُ بردارنُ تا پخش خانگی خیلی طول بکشه. چونکه تا جایی که می دونم الان فقط تو کوروش اکران می شه.

درود...
+خواهش می کنم، بهره بردیم.
+ امیدوارم دوباره فیلم رو ببینم و بتونم در این مورد بهتر قضاوت کنم، اما به طور کلی تنهایی ای رو که می گین درک کردم.
+ خیلی ش به جهان داستانی ای که فیلمساز براش «انتخاب» کرده برمی گرده. گفته ی شما هم نوع نگاه دیگه ای هست.
+خیلی فیلم ها هستن که متاسفانه یا اصلا اکران نمی شن، یا با تاخیر اکران می شن، یا با سانسور! پس بهترین کار رو کردیم.
و
سپاس که با حوصله می خونین و نظرتون رو می نویسین.

مژگان دوشنبه 11 مرداد 1395 ساعت 17:59 http://cinemazendegi2.blog.ir/

سلام
+ مچکرم برای لینک. متاسفانه اونجا نشد بنویسیم.
می دونید. علاوه براین هایی که نوشتید به نظرم با اینکه تقریبا همه رُ تو یک لوکیشن گرفته بود ولی بازی ها اینقدر خوب بود که بیننده رُ خسته نکنه. مخصوصا همونطور که خودتونم گفتید نوید محمد زاده واقعا عالی بود. هم پیمانُ هم خیلی هاشون خودشونُ تکرار کردن. مثل ریما رامین فر. یا اون خواهره که طلاق گرفته بود و مشخص بود چکاره هست. حتی لیلا منُ یاد نقشی که تو شهرزاد ایفا کرده بود می نداخت. یکم احساس می کردم خواهرا خیلی زیادن. می تونستن چندتاشون نباشن.
به نظرم همه زنهای قصه رُ بدبخت نشون داده بود که بگه مسببش برادرها هستند. یکم دوست نداشتم اینُ. این که زنها وابسطه به مرداشون بودن خیلی حس خوبی بهم نمی داد اگر چه به نظرم تو خانواده پائینی خیلی متداول هستُ باور پذیر هم هست.
+ولی در کل تونسته بود با ایجاد موقعیت های کمدی تو متن تراژدی یکم موضوعُ تلطیف کنهُ بیننده احساس نکنه با یک سیاهی مطلقُ‌شعاری روبرو هست.
+به نظرم برای یک کاراولی در حد شاهکاربود.یک جاهایی شُ هم خیلی دوست داشتمُ احساس کردم تو سینمای امروز به نوعی ساختارشکنی کرده. اون بوس فرستادن پیمان از پُشت تلفن. یا جایی که خواهره شروع کرد به رقصیدن. البته پُشت دیوار. می دونید یکم با وجود موانع تونسته بود یه کارایی بکنه.
++چیزی که خیلی نظرمُ جلب کرد تنهایی این خانواده بود. هیچ کس اونا رُ نمی شناخت وقتی محسنُ گرفته بودن. یا موقع دعواهاشون تو کوچه هیچ همسایه یی به دادشون نمی رسید.انگاراین خانواده اصلا جزو جامعه نبودن.

درود و سپاس!
چه تحلیل خوبی نوشته ین این جا، لذت بردم.
واقعا همه ی جزئیات که گفته ین خاطرم نیست، اماماز اون فیلم هاییه که دوست دارم دوباره ببینمش (اتفاقا من هم تو کوروش دیدمش!) و بازی هاش عالی اند. نوید محمد زاده که عالی تر از همه ست.
در مورد بدبختی زن ها به نظرم به داستان و نوع نگاه اون برمی گرده، با این حال پری ناز ایزدیار مثل ستون بود در فیلم؛ با این که به خاطر بقیه از حق خودش می گذشت، اما پناه همه بود و یه جورایی همه خودشون رو با اون هماهنگ می کرده ن. فیلم این رو هم می خواد بگه که در اجتماع ما چه قدر زن ها فداکار تر از مردها هستن، چیزی که من خودم بهش باور دارم.
بله، به عنوان یک کار اولی عالی بود.اما فعلا برای قضاوت درباره ی کارگردان زوده، امیدوارم بقیه ی کارهاش هم مثل این باشه.
با وجود موانعی که برای فیلمسازهای ما هست، چاره ای جز خلاقیت های اینچنینی که بهش اشاره کرده ین، نیست!:))
اون سطر پایانی تون م خیلی جالب بود برام؛ تنهایی.. به نظرم بخشی ش هم به شرایطشون برمی گشت؛ اعتیاد و ...
باز هم ممنونم که اومدین، خوندین و نظرتون رو نوشتین.

آبانا یکشنبه 10 مرداد 1395 ساعت 22:51

عن کبوترانی!!!!

:))

مژگان یکشنبه 10 مرداد 1395 ساعت 19:31 http://cinemazendegi.blogsky.com/

سلام
+ اینُ ندیدم ولی به خاطر فرهاد اصلانی هم که شده می بینمش.
+ احساس می کنم دیگه سینما خیلی تکراری شده. هم بازی ها هم قصه ها هم حتی سبک کارگردانی انگاری همه از رُوی هم کپی می کننُ نوآوری نیست. سینمای ایران کم کم داره کسل کننده می شه.+ به استثنای استثناعات که اونم اسمش روش هست.
+ پریشبی رفتم کورشُ برای دومین بار ابدُ یک روزُ دیدم. کاش تحلیلتون درباره این فیلمم می نوشتید.

درود...
در مجموع بازی های خوبی داره فیلم و فرهاد اصلانی از جمله ی بهترین هاست تو این جمع.
به نظر من هم همین طوره؛ سینمای ما نیاز به داستان های تازه و نگاه های نو داره.

ابد و یک روز رو دیده م و خیلی دوستش دارم؛ درباره ش هم نوشته م تو وبلاگم:
http://fala.blogsky.com/1395/02/14/post-194/ابد-و-یک-روز-

سپاس که هستید.

محدثه جمعه 8 مرداد 1395 ساعت 11:52 http://www.sedayepayebaran.blogsky.com

سلام،
راستش یکی از دلایلی که مشتاقانه فیلم رو دیدم این بود که اسم محدثه در این فیلم بکار گرفته شده بود
و اما آقا هیراد

:))
به نظرم این اسم بهش می اومد!
خیلی ممنونم که وقت می ذارین و می خونین.
هیراد هم سلام می رسونه!

The Conqueror Worm جمعه 8 مرداد 1395 ساعت 10:13 http://lunacy.blogsky.com/

با این احتساب نکته ی خاصی ندارد خصوصا اونجایی که از مخاطب کتابخوان و فیلم باز صحبت کردین هر چند عامه ی مخاطبان به هوشمندی شما نیستند.

به نظر من که فیلم ضعیفیه. حالا خوشحال می شم دوستان دیگه ای هم که فیلم رو تماشا کرده ن نظرشون رو بنویسن.
لطف دارید البته. حدس زدن اش خیلی سخت نیست!
سپاس که هستین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد