فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

در دنیای تو ساعت چند است؟


پرنده گفت: کوچ

درخت گفت: آه

پرنده کوچ کرد و رفت تا بهار

درخت ماند و انتظار


(افسانه شعبان نژاد)


پ.ن:

  فیلم را علی رغم ضعف هایش دوست داشتم، چرا که از «عشق» می گفت در زمانه ای که نایاب است!

 گیلان و رشت و بندرانزلی اش را شاعرانه به تصویر کشیده بود؛  دوربین سیال، و موسیقی کریستف رضاعی به جان پلان ها نشسته بود، با آن ترانه ی دل نشین...

نظرات 3 + ارسال نظر
Baran پنج‌شنبه 4 شهریور 1400 ساعت 21:44

زور سپاس له ئی پست فره خاس.

خواهش می کنم. به مهر می بینید.

زور سپاس له حضورتان.

N پنج‌شنبه 3 دی 1394 ساعت 17:53

این فیلم را تنهایی دیدم. در یکی از آن مرخصی های ساعتی. فکر کرده بودم به جای اینکه در تایم استراحتم بنشینم با آدمهایی که دوست شان ندارم، حرفهایی که دوست ندارم بزنم، بروم یک فیلم ببینم. و چقققدر بهم چسبیده بود...

به نظر منم، این فیلم در تنهایی بیشتر می چسبه. تصویر قشنگی از عشق داره...
سپاس که هستین!

مژگان دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت 12:54 http://cinemazendegi.blogsky.com/

منم اینُ دوست داشتم

خوشحالم که دوست داشتین،
سپاس که هستین!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد