فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

پنجره ی خوابت را باز بگذار عشق من!

 

پنجره ی خوابت را باز بگذار عشق من!

امشب هم می آیم.

پیرهن نارنجی تنت کن 

چکمه قهوه ای بپوش

موهات را بریز دور شانه ات 

و راه بیفت

امشب می خواهم در بارسلونا قدم بزنیم 

یا در فلورانس

شاید بخواهی کنار برج ایفل 

یا شهری دیگر

هر جا تو خواستی 

هر جا که شد 

با سرنوشت نمی توان در افتاد 

پنجره ی خوابت را باز بگذار... 

 

"عباس معروفی"

 



۱۲ اردیبهشت ۹۴

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 14:03

این شعرِ قشنگ رو ندیده بودم!!

زور زور سپاس

به مهر می بینید.

خیلی ممنون از حضورتون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد