فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

دیدار از «نمایشگاه جنبش سقّاخانه» در موزه ی هنرهای معاصر تهران

جای گره خوردن احساس با هنر


  جنبش سقّاخانه عنوانی ست که به فعالیت های گروهی از هنرمندان نوگرای ایرانی داده شده که در پی تلفیق عناصر بومی و مذهبی ایرانی با هنر مدرن بودند. این اصطلاح را نخستین بار زنده یاد کریم امامی در مورد آثار حسین زنده رودی و پرویز تناولی در اوایل دهه ی چهل خورشیدی به کار برد و تا به امروز این اصطلاح ماندگار شده است.

   سقّاخانه ها مکان هایی مذهبی و ساده، برگرفته از واقعه ی کربلا و به ویژه عمل ِ حضرت عباس(ع) –سقّای دشت کربلا- در روز عاشورا می باشند  که در پی آوردن آب برای همراهانش به شهادت رسید. مکان هایی که گفته می شود از اواخر دوره ی تیموری و اوایل حکومت صفوی، ریشه گرفته و تا به امروز پابرجا مانده اند. هنوز هم در گوشه و کنار شهرها، به ویژه در مناطق قدیمی تر، می توان سقّاخانه هایی را مشاهده کرد که مردم آب اش را تبرّک می دانند، پای اش شمع روشن می کنند، یا بر پنجره هایش پارچه می بندند تا شاید نذرشان برآورده شود.

  اما برسیم به اصل مطلب یعنی «نمایشگاه مروری بر جنبش سقّاخانه در هنر معاصر ایران»؛ نمایشگاه در بر گیرنده ی آثاری از پرویز تناولی، حسین زنده رودی، ناصر اویسی، صادق تبریزی، و زنده یادان فرامرز پیلارام، منصور قندریز، و ژازه تباتبایی (طباطبایی) می باشد که همگی از جمله ی مهم ترین هنرمندانِ معاصر هنرهای تجسمی در ایران بوده و اغلب از معروفیت جهانی هم برخوردارند.


  اثری از پرویز تناولی


  این که در عنوان نمایشگاه از واژه ی «جنبش» استفاده شده است و نَه «مکتب»، نکته ی مهمی است؛ چه که مکاتب دارای تعاریف و چارچوبی اند که «سقّاخانه» در آن ها نمی گنجد و تنها می توان امیدوار بود که روزی دارای ویژگی هایی شود که بتوان از آن در قامت یک مکتب یاد کرد. اما چرا جنبش سقّاخانه به یک مکتب تبدیل نشد؟

  واقعیت این است که هنرمندانی که امروز آثارشان در این نمایشگاه گرد هم آمده است، از ابتدا در پی ایجاد مکتبی خاص نبودند؛ ایشان بیشتر در پی تجارب تازه ای برای درهم آمیزی عناصر هنر ایرانی با هنر غربی بودند تا ایجاد یک زبان و مکتب خاص. اگرچه عناصر مشترکی چون بهره گیری از هنر خوشنویسی یا هنرهای تزیینی دیگر در بسیاری از آن ها به چشم می خورد، اما این عناصر شاخصه ی اصلی آن ها نیست – حدّاقل در آثار همه ی این هنرمندان- و اغلب در حدّ تجربیاتی در ترکیب بندی باقی می مانند. لذا مانیفیستی برای این گروه متکثّر شکل نمی گیرد و مکتبی هم ایجاد نمی شود.

  اصطلاح «سقّاخانه» هم چندان مناسبتی با آثار این گروه از هنرمندان ندارد، چرا که به کار بردن یک اسم خاص ِ جزئی برای نشان دادن یک جریان کلی و گونه گون نمی تواند جنبه های مختلف آن را پوشش دهد- هرچند تنها برای آثار اولیه ی این گروه به کار برده شده باشد.

  اما، وجه اشتراک آثار این هنرمندان در گشودن راه تازه ای برای هنر نقاشی نوین ایرانی بود؛ نقاشی ای که تجربیات مختلفی، از رئالیسم کمال الملک تا امپرسیونیسم، و حتی کوبیسم و فوتوریسم را پشت سر گزارده بود و به واقع، آثار دوره ی پس از کمال الملک اش شاخص نبود و بیشتر جنبه ی تقلیدی داشت. و لذا هنرمندان موسوم به جنبش سقّاخانه حدّاقل کاری که کردند، تلاش برای رهایی از چارچوب های نقاشی فرنگی، و ایجاد زبانی برگرفته از عناصر و مصالح بومی بود. تلاشی که با به نمایش درآمدن و خریداری آثار ایشان در نمایشگاه ها و بینال های مختلف جهانی، تا حدی به ثمر نشست و توانست بخشی از این عناصر را به جهانیان بشناساند.


اثری از ناصر اویسی 


  به هر حال، گرد آمدن آثار این هنرمندان در یک جا، به هر بهانه ای باشد، فرصت مغتنمی است برای علاقمندان جدّی هنرهای تجسمی ایران.


پ.ن: تصاویر برگرفته از سایت hamshahrionline.ir


    


۲۶ شهریور ۹۲
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد