فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

کوتاه درباره ی «بغض»


  از شبکه ی نمایش خانگی، «بغض»را دیدم؛



  بغض – کارگردان: رضا درمیشیان، بازی: بابک حمیدیان و باران کوثری


  بغض، به عنوان فیلمی تجربه گرا، به لحاظ جسارت در به تصویر کشیدن داستانی با کاراکترهای امروزی و عبور مجانب گونه از کنار خطوط قرمز، فیلم قابل توجهی است؛ استفاده ی مناسب از نورپردازی و رنگ، دوربینی سیّال، کاراکترهایی پریشانحال در بافتی شهری با لوکیشن هایی متناسب با صحنه، و پرهیز از روایتی خطی، از ویژگی های مهم آن است. دوربین ِ روی دستِ تورج اصلانی، در عین این که سعی داشته به زیر پوست شهر محل واقعه (استانبول) نفوذ کند و بر سیمای توریستی آن تمرکز نکند، همچون یک راوی، در جاهایی استقلال هم می یابد و این خوب است- هرچند، نمایش ندادن یا کمرنگ نشان دادن شخصیت های مقابل کاراکترهای اصلی، به فیلم لطمه زده است. در چنین فیلم هایی، تدوین در ایجاد ریتم بسیار اهمیت می یابد که کار هایده صفی یاری هم بد نبوده است.

  اما به نظر می رسد که قصه ی فیلم، کشش یک فیلمِ داستانی بلند را ندارد، و در اینجاست که از تدوین هم کاری برنیامده و نماهای زائدی در فیلم دیده می شود. شاید اگر فیلم تمرکز بیشتری روی دو کاراکتر اصلی اش می گذاشت تا همذات پنداری تماشاگر را با آن ها برانگیزاند، سرنوشتشان هم برای او اهمیت بیشتری می یافت و پایان فیلم تأثیرگذارتر بود.

  و این چنین است که بغض، فیلمی می شود برای یک بار دیدن، و یا بهتر است بگوییم تجربه کردن. تجربه ای در فرم، تا روایت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد