فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

دو شعر از «لطیف هلمت»

  لطیف محمود برزنجی، مشهور به لطیف هلمت – متولد 1947 کفری ِ کرکوک، کردستان عراق

 

   اعلامیه

 

  طوفان ها

  تبر های زنگ زده شان را بر زمین می اندازند!

  (نرگسی می خواهد بروید)

  تفنگ ها همه خاموش!

  (کودکی می خواهد بخوابد)

  دیکتاتورها سراپا گوش!

  (شاعری می خواهد شعر بخواند)

  آنکه نمی تواند

  گلی بر گیسوان معشوقش باشد

  هرگز نمی تواند

  خاری شود در پای ستمکاران[1]

 

  انگشتر

 

  شاید هنوز که هنوز است

  نتوانسته ام انگشتری به انگشتانت کنم

  اما اگر بخواهی

  بازوانم را دور ِ گردنت می اندازم

  هرچند می دانم

  دوست نداری دست های جوهری ام

  به موها و گونه ها و گردن و بناگوشت بخورد

  اما حتماً دستان کودکان مظلوم را دیده ای

  که چگونه به تکّه نانی چفت می شوند و

  می نویسند![2]



1.پاسپورت لبخند و آرزو (گزیده ی شعر معاصر کردی)/ترجمه ی فریاد شیری/ نشر مینا/ چاپ اول: 1380

2. زنی آهسته گفت عشق (عاشقانه های شعر معاصر کردستان عراق)/ ترجمه ی فریاد شیری/ نشر مرکز/ چاپ اول: 1384



۴ امرداد ۹۲
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد