فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

نگاهی به رمان «تریو تهران» نوشته ی رضیه انصاری

ماه هاست نامت شده دعای بی وقتی من...

                                                             (از متن کتاب)


  «تریو تهران»، داستان سه زن در سه مقطع تاریخی ست: عالیه، منیژه و سالومه، که در سه بخش به نام آن ها تدوین شده است. لوکیشن اصلی تهران است – هرچند داستان عالیه عمدتاً در غربت می گذرد.

  آن چه که رضیه انصاری در قالب این سه بخش سعی در به تصویر کشیدن آن دارد، بیش از هرچیز ارائه ی تصویر مستحکمی از زن ایرانی ست؛ شخصیت های زنی که او خلق کرده، سختی می کشند، اما می ایستند و جا، خالی نمی کنند. کاراکترهایش در عین این که بریده از سنت های خانواده های ایرانی نیستند، اما خودباور و با اراده اند. عملگرا هستند و عقاید خودشان را دارند. زنانی که او تصویر کرده، به نوعی رگ و ریشه ی اساطیری دارند.

  هر سه زن، نیمه ی گمشده ای دارند و در پی یافتن اویند؛ هر سه، عشقی عمیق نسبت به مردانشان دارند. در این یافتن اما، به نوعی به خوباوری می رسند.... هر سه قصه در خانه ی واحدی می گذرد؛ خانه ای مشترک در سه نسل ِ قصه؛ "خانه انگار روح تنهای مادر باشد، سرگردان میان دیروز و امروزی که عایق بندی مطمئن تری می خواهد" (ص103) اگر ریز تر شویم، اشتراکات بیشتری هم در این سه قصه خواهیم یافت؛ بی خوابی زن ها، ارتباط کاراکترها با مقوله ی هنر، کلاغ....

عالیه: داستان عالیه در دوران اشغال ایران توسط اجانب در دهه ی 1320 می گذرد. نوشتن از مقطعی تاریخی، ملزومات خودش را می خواهد؛ از زبان محاوره اش بگیر تا اسامی خاص اش. نویسنده در خلق فضای دشوار آن دوران موفق عمل کرده، سختی ِ روزگار ِ تنگ، در آن حس می شود. جزئیات، از معماریِ خانه بگیر تا وسایل خانه، و پوشش مردم، به جاست. فضای خانه ی عالیه گرم است. شخصیت های آقا جان و خانم جان دوست داشتنی اند. دیالوگ ها، که محاوره ای نیستند، با فضای قصه تناسب دارند.... اما به نظرم، انتهای داستان که قدری رنگ و بوی پلیسی به خود می گیرد، از آن حسّ و حالِ خوب اولیه ی قصه می کاهد.

  منیژه: در داستان منیژه، با روایت جزء به جزء رفتار کاراکترها مواجه ایم. داستان این بار در دوره ی پهلویِ دوم می گذرد و نشانه هامربوط به آن دوره اند. سرهنگِ قصه، همان افسری است که در داستانِ عالیه، مستأجر آقاجان بوده است و خانه هم همان خانه است. دیالوگ ها این بار محاوره ای می شود.

  سالومه: داستان سالومه اما، چیز دیگری ست! پختگی نویسنده در این قصه بیش تر به چشم می آید. هارمونی ای که ناشی از ترکیب هماهنگ فرم و مضمون است، با روایت اول شخص در هم آمیخته، و یکدستی و گرمای خاصی ایجاد می کند. احساس قدرتمندی در پس ِ واژگان این قصه نهفته است. داستان سرشار از موتیف است – خرگوش سپید، دُن کیشوت،....

  تهران جدید در داستان سالومه، تهرانِ برج میلاد و پارک ملت و سینما پردیس است، و نه تهرانِ کافه نادری و لاله زار. تهرانِ سالومه به ما نزدیک است، و این نزدیکی اش، گزارش گونه نیست، جاندار است؛ هویّت خودش را دارد. شهری که نویسنده توصیف اش می کند، علی رغم همه ی آن چه که از شلوغی، آلودگی و ترافیک اش می گوید، اما جذّاب و دوست داشتنی است. داستان عاشقانه، بستر می خواهد برای تولدش، و رضیه انصاری موفق می شود در شهری آلوده، عشقی گرم را به تصویر بکشد؛ عشقی که شریان این قصه است سرتا به پا؛ عشقی ریشه دار و قابل احترام..... توصیفی که او از غربت می کند، حتی هنگامی که در پراگِ زیبا، یا پاریس است، ما را دلتنگ خاکمان می کند و همان مردم و دود و دَم اش!



  مشخصات کتاب:

  تریو تهران/ رضیه انصاری/ نشر آگه/ چاپ اول: بهار 1392


  


۳۱ تیر ۹۲
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد