فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

سوته دلان

بخشی از تک گویی مجید (بهروز وثوقی) در انتهای فیلم سوته دلان، اثر زنده یاد علی حاتمی

 

"... چلّه ی زمستون ما رو برده سالن تابستونی، اونم فیلم آرشین مالالان، می گم آخه اگه فیلمه پس آرتیستش کو؟ دختره کو؟ رئیس دزده کو؟ می گه موزیکاله، می گم نامسلمون پس چرا دم ِ در نوشتی بزن بزن، می گه موزیکال یعنی همین، از اول تا آخرش می زنن و می خونن، سراسر زد و خورد که ننوشتم. آخ که دلم  لک زده واسه یه فیلم ِ سراسر زد و خورد تو این مملکت. رفتم دست نماز گرفتم، جا نمازو پهن کردم و ایستادم به تکبیر، هرچی زور زدم دیدم یادم نمیاد که نمیاد، حواسم تو فیلم ِ الهه ی خورشید بود. هی می گه برو خدا رو شکر کن سال ِ دَم پختکی رو ندیدی، می گم تو برو خدا رو شکر کن که مردی و حال و روز ما رو ندیدی. می گم سیّد به آدمای این محل دل نبند، اینا تو دسته ی هرکی سینه زدن به عشق قیمه پلوی ظهر عاشوراس، اگه به عشق امام حسینه چرا شام  غریبون که شوم نمی دن فقط بچه ها شمع به دست موندن تو کوچه ها؟ رفتم کتاب دعای آقازاده خانومو با حافظ بغلی ِ فروغ زمان عوض کردم، حالا آقازاده خانوم عاشق شده، فروغ زمان فارغ و مؤمن. ماچت کنم؟ ماچت می کنما...




۱ تیر ۹۲


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد