فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

نگاهی به فیلم «برف روی کاج ها»

تردیدهای «رویا»...


 

 پیمان معادی موفق می شود در برف روی کاج ها کاراکتری به یاد ماندنی را از یک زن طبقه ی متوسط ارایه دهد؛ رویا، با بازی مهناز افشار، معلم پیانویی جا افتاده است؛ تماشاگر با او و کارهای روزانه اش همراه می شود تا ضمن شناختن اش، با کاراکترش همذات پنداری کند. او بیش از آن که حواس اش به خودش باشد، در قید و بند محیط اطراف اش است – رفت و آمدهای اطرافیان، باز و بسته شدن درب حیاط،... و شاید همین یکی از دلایل فروپاشی زندگی مشترک اش باشد. آرامش این شخصیت، حتی در اوج ناراحتی اش بسیار جالب توجه است (بازی درونگرای او را با بازی برونگرای ویشکا آسایش مقایسه کنید). همین باعث می شود کاراکتری یکدست را از او شاهد باشیم که در کارنامه ی بازیگری مهناز افشار به یک نقطه ی عطف تبدیل می شود. فیلم موفق می شود این همراهی را تا آخر با ما حفظ کند، تا جایی که سکانس بارش برف روی کاج ها در اواخر فیلم، تاثیر خودش را بگذارد.

  سیاه و سفید بودن فیلم، ضمن تاکید بر سردی روابط زن و مرد و شرایط ایجاد شده برایشان، هنگامی که با بارش برف، و نوع موسیقی استفاده شده برای فیلم همراه می شود، فضا را رنگ و بویی شاعرانه می بخشد. فصل هم البته، فصل سرماست....

  موسیقی کارن همایون فر، به جا و البته تغزّلی ست؛ به فضاسازی قصه بسیار کمک کرده است. این که رویا معلم پیانوست، باعث شده تا خلاء های فضایی فیلم با نوای پیانو پر شود. استفاده از ساز پیانو ، و در جاهایی ویلنسل، متناسب با ریتم و فضای قصه است. علاوه بر این، عنصر موسیقی، در جاهای دیگر فیلم، کارکرد خود را به عنوان عامل پیش برنده ی قصه نشان می دهد؛ باعث پر رنگ تر شدن رابطه ی رویا و جوان همسایه (صابر ابر) می شود، یا در جایی، رویا عصبانیتش را روی کلیدهای پیانو خالی می کند.

  اگرچه نوع فیلمبرداری محمود کلاری، و شخص ِ پیمان معادی به عنوان بازیگر چند فیلم اصغر فرهادی، ناخودآگاه ذهن ما را به سوی شباهت یابی بین این فیلم و آثار فرهادی می کشاند، اما در نهایت کارگردان موفق می شود فیلم ِ خودش را بسازد، و با قوت بخشیدن به کاراکتر اصلی اش، فیلم را به سمت و سویی که می خواهد بکشاند.

  اما اتفاقاً همین تمرکزی که فیلمنامه روی شخصیت رویا گذاشته است، مانع از شخصیت پردازی های به اندازه برای دیگر کاراکترهایش شده است- شوهرش،جوان همسایه، شاگردش نسیم، که همگی مُهره هایی مهم در قصه اند. همچنین، کارگردان آن طور که باید از لوکیشن زیبای فیلم بهره نبرده است ( و از جمله،به همین دلیل است که تغییراتی را که رویا در منزل اش انجام می دهد تا فیلم به ما بگوید که او در حال تغییرکردن است، به چشم نمی آید)، یا ضعف روابط علت و معلولی در بخش هایی از فیلم که قدرت باورپذیری آن را کاهش داده است.

  


۲۶ اردیبهشت ۹۲

      

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد