فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

سرود زنده ی دریانوردهای کهن...

هنوز در سفرم.

خیال می‌کنم 

در آب‌های جهان قایقی است

و من-مسافر قایق-هزارها سال است

سرود زنده دریانوردهای کهن را 

به گوش روزنه‌های فصول می‌خوانم

و پیش می‌رانم.


"سهراب سپهری"


دلم می خواهد بروم جایی دور. دور از این دود و دم و بیماری و شلوغی.

کاش می توانستم بروم باغی، جایی.

کلاس های مجازی خسته ام کرده است. خیلی وقتم را گرفت و از برنامه هایم عقبم انداخت. بچه ها بی انگیزه اند. نیستند. "شاد" اذیت می کند.

صبح ها بی حوصله بیدار می شوم.

گاهی تاریخ هنر می خوانم؛ خیلی برایم جذاب است. مطالعه ی تاریخ هنر، مرا با ریشه ها آشنا می کند.

ارزیابی شتابزده - ۱۴

خورشید - مجید مجیدی، ۱۳۹۸

امتیاز: ۴/۵ از ۵

  علی که بچه ای خیابانی ست، باید زیرخاکی ای را پیدا کند که تنها راهش از زیر مدرسه ی "خورشید" می گذرد...

  خورشید داستانی درگیرکننده و پر هیجان، با فیلمنامه ای چفت و بست دار و کاراکترهایی تعریف شده و پویا دارد. فیلمی سرزنده است. یکدست، متمرکز و خوش ساخت است و ریتمی درست دارد. حتی می توان آن را در زمره ی فیلم های اکشن جا داد.

 مجیدی بازی های درخشانی از بچه ها گرفته است؛ داستان مالِ آن هاست. روح الله زمانی به نقش علی، یکی از ماندگارترین نقش های سینمای کودکان و نوجوانان را خلق کرده است؛ نوجوانی سرکش، شجاع و با اعتماد به نفس.

  فیلم واجد ارزش های مطالعات اجتماعی ست و دغدغه مند است. مدرسه ی خورشید به عنوان لوکیشن اصلی، در تار و پود داستان جا افتاده است. کاراکتر جواد عزتی به عنوان معلم، از آن کاراکترهاست که سینمای ما به آن نیاز دارد.

ما چنگیم...

ما چنگیم: هر تار از ما دردی، سودایی

زخمه کن از آرامش نامیرا، ما را بنواز

باشد که تهی گردیم، آکنده شویم از والا "نت" خاموشی.


"سهراب سپهری"


بشنوید: امون از دل مو، نوید اربابیان

https://uupload.ir/view/q80o_

امون_از_دل_مو_-_نوید_اربابیان.mp3/

ارزیابی شتابزده - ۱۳

یَدو- مهدی جعفری، ۱۳۹۹

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

  در حالی که حلقه ی محاصره ی آبادان هر روز تنگ تر می شود، خانواده ای هنوز شهر را ترک نکرده است...

  تقابل یَدو با مادرش بر سر ترک کردن یا ترک نکردن شهر، نقطه ی مرکزی فیلم است. 

  قدرت فیلم بیش از هرچیز مدیون فضاسازی های رئالیستی و توجه به جزئیات و پرداخت کاراکترهاست.

   فیلمنامه ای محکم دارد با کاراکترهایی پویا؛ بچه هایی که در نقش نخست ظاهر می شوند و همچون بزرگ ترها، بار جنگ و مصیبت هایش را به دوش می کشند.

  دوربین سیّال است.

  بازی ها، موسیقی و مونتاژ درخشان است.

  فیلم، به نوعی حماسی ست.

بایر- رابرت کانلی، ۲۰۲۰

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

  آرون(اریک بانا) که حالا یک پلیس فدرال است، برای شرکت در مراسم خاکسپاری دوستش نیک، به روستای زادگاهش باز می گردد؛ جایی که سال ها پیش به دلیل حادثه ای، از آنجا گریخته است...

 فیلم یک درام پلیسی - معمایی پرکشش است که درعین رمزگشایی از حادثه ی اصلی، به کند و کاو در زندگی کاراکترهایش می پردازد و رازهایی از زندگی آن ها را نیز برملا می سازد. اگرچه در ابتدا آرون به خاطر کمک به خانواده ی دوستش در روستا می ماند، در ادامه می بینیم که او در پی حلّ گذشته ای ست که انگار راهی برای فرار از آن ندارد.

فلاش بک هایی که خیلی خوب ساخته شده اند، علاوه بر تقویت جنبه ی دراماتیک فیلم، نقش مهمی در رمزگشایی ها دارند.

جغرافیای روستا، با طبیعتی خشک و بایر، با نماهای لانگ شات متمادی از همان نخست به مخاطب نشان داده می شود.

فیلمبرداری، موسیقی، مونتاژ و کارگردانی فیلم خوب است.

ریتمِ خوب فیلم اما در دقایق پایانی تند می شود و داستان سراسیمه به پایان می رسد.

فیلم همچنین، از جغرافیای خشکی که به خوبی ساخته است، آن بهره ای را که باید، نمی برد.

گاو نر - آنی سیلورستاین، ۲۰۱۹

امتیاز: ۳/۵ از ۵

دختر نوجوانی که مادرش زندانی ست، همسایه ی مردی است که روزگاری گاوباز بوده است...

 فیلم دغدغه هایی اجتماعی دارد و از این لحاظ، ارزش مطالعات اجتماعی و مطالعات روان شناسیِ تربیتی دارد.

 لحنی سرد دارد. فیلمبرداری یی که قاب ها را به شدت رئالیستی کرده است و ریتمی کند دارد؛ ریتمی که بیشترین لطمه را به فیلم وارد کرده است.

محنت ندیده، درد نفهمیده ای هنوز...

  -سلام آقا . وقتتون بخیر آقا من دچار افسردگی شدید شدم چ کنم

-درود و سپاس،همچنین.

چرا این طور شده ای حسین؟

-بی روحیه .

-بابت درس یا چیز دیگه؟

-درس

پیشنهاد می کنم فعلا فقط برای نهایی بخون.  وقت کافی داری تا نهایی رو به خوبی پشت سر بذاری

-گفتم اگ

نتونستم

سرکلاس باشم

اینا

مطلع

باشین دیگ

-دکتر رفته ای؟

-بله

اگ باور ندارین

شمارشو بدم

-چرا فکر می کنی باور نمی کنم؟

-کلی گفتم

-به خاطر سلامتیت پرسیدم که دکتر رفته ای یا نه؟

-یکی درسه یکیم وسواس فکری

-دکتر چی گفت؟

-افسردگی شدید داری وارثیه

-برای درمانش چی گفت؟

-قرص و تلقین مثبت وحس  خوب

-انجام دادی؟

-بله

-نتیجه اش چطور بود؟

-فعلا ک بد

-چند وقته دارو مصرف می کنی؟

-ی هفته

شدید شده

-یعنی یه هفته ست که داری دارو مصرف می کنی؟

-یک هفتس مبتلام

دارو سه روزه

-علت خاصی داره؟

موثر بوده یا نه؟

-بعد دوهفته

اثر میکنه

-البته اثربخشی داروهای آرامبخش رو باید طی یه دوره ببینی.

-خانوادگی. وسواس فکری . محیط. درس

-الان تا می تونی از چیزهای منفی دوری کن

-مشاوراک

-کارهایی بکن ک دوست داری 

البته درس هم بخون هر روز

 این ها پیام های حسین و پاسخ های من به اوست، بدون تغییر. از بچه های دوازدهم انسانی ام است که چند وقت پیش در شاد نوشته بود.

 بعد وویسی فرستاده بود.

بعد از وویس برایش نوشتم:

حسین خوب می شی، فقط ممکنه یه کم زمان ببره. حوصله کن، داروهات رو بخور، درسِت رو بخون، ورزش کن، و از چیزهای منفی دوری کن.

  دیروز تماس گرفت و گفت بدتر شده. گفت با هیچی حال نمی کند؛ نه از غذایی که دوست داشته، نه از موسیقی یی که گوش می داده، از هیچ چیزی لذت نمی برد.

 حرف هایش را شنیدم. می دانستم که ساعت های متمادی در اتاقش تنهاست. می دانستم حرف را می شنود، اما یا عمل نمی کند یا اصلا فراموش می کند چه بوده. سه سال است معلمش هستم. کم نمی شناسمش.

 حرف هایی که به نظرم رسید به اش گفتم و این جمله ی کلیشه ای را که"خوب می شی!"

 گوشی که قطع شد، گفتم اصلا چه می دانی چه می کشد که خودت را محق می دانی به اش توصیه کنی؟...

 نگرانم کاری دست خودش بدهد.

پ.ن:

عنوان از طالب آملی

ارزیابی شتابزده - ۱۲

فارگو - برادران کوئن، ۱۹۹۶

امتیاز: ۴/۵ از ۵

  داستانی پرکشش و خشن که خونسردانه روایت می شود، در جغرافیایی سرد و برفی که به شدت به آن می آید؛ فیلمنامه ای یکدست با فراز و فرودهای به جا و طنزی سیاه، با شخصیت هایی که هر آن می توانند داستان را به هم بریزند! نقش اصلیِ پلیس (فرنسیس مک دورمند)، یک زن باردار است.

 یک نئونوار درخشان.

فیلم در همه ی شاخه ها در اوج است.

پ.ن:

 دردوره ای نشر ساقی (وابسته به حوزه ی هنری)، مجموعه ای از بهترین فیلمنامه های معاصر را زیر نظر حسین معزّزی نیا چاپ کرد. فیلمنامه ی فارگو، نهمین کتاب از این مجموعه بود که مشخصات آن به شرح زیر است:

فارگو (فیلمنامه)، ایتان کوئن، جوئل کوئن، مترجم: علی فارسی نژاد، نشر ساقی، چاپ اول: ۱۳۸۰.

  تفاوت این سری کتاب ها با کتاب های فیلمنامه ای که توسط ناشران دیگر چاپ شده یا می شدند در این بود که برخلاف آن ها که از روی فیلم پیاده شده بودند، این ها اصل فیلمنامه ها بودند که ممکن است به هنگام ساخت، تغییراتی درشان داده می شد و از این نظر جنبه ی آموزشی قوی تری داشتند.

پیش آر پیاله را که شب می گذرد...

باید بلند شد

در امتداد وقت قدم زد

گل را نگاه کرد، ابهام را شنید

باید دوید تا ته بودن


باید نشست

نزدیک انبساط

جایی میان بیخودی و کشف


"سهراب سپهری"


بشنوید:

https://uupload.ir/view/apod_ahmad_shamloo_-_03_-_man_bi_mey_e_nab_zistan.mp3/ 

قطعه ی "من بی می ناب زیستن نتوانم"، از آلبوم رباعیات خیام؛ احمد شاملو، استاد شجریان

 یادش بخیر! وقتی آلبوم را شنیدم، با واکمن سونی ام بارها و بارها، در اتوبوس، در مترو، و به هنگام پیاده روی گوشش کردم. 

درخت

هرگاه نقش کبوتری را کشیدی

درختی برایش مهیّا کن

تا لانه‌اش را روی آن بسازد


نقش کوهی را که کشیدی

برفی نیز روی آن بباران و بباران

تا تنها نباشد


نقش رودی را که کشیدی

دو ماهی نیز در آن رها کن

تا حوصله‌اش سر نرود


نقش کودکی را که کشیدی

کیفی پر از کتاب بر شانه‌هایش بیاویز

تا تفنگ به دوش گرفتن را یاد نگیرد


درخت خشکی را نیز که بریدی

از آن قلمی بساز

نه قنداق تفنگ و

قفس

تا پرنده‌ها

آزرده نشوند و کوچ نکنند.


"لطیف هلمت"

بشنوید: نیمه ی ما از پالت

https://uupload.ir/view/s6w8_half_of_us.mp3/

ارزیابی شتابزده - ۱۱

درس های پارسی - وادیم پرلمن، ۲۰۲۰

امتیاز: ۴ از ۵

 جنگ جهانی دوم؛ یک یهودی برای نجات جانش از دست نازی ها، خودش را ایرانی جا می زند...

 فیلم به طور عمده، به مصائب یهودیان در بند نازی ها می پردازد. نظامیان برخوردی تحقیر آمیز و بی رحمانه با آن ها دارند؛ آنچه که کمترین ارزشی ندارد، همانا جانشان است. از این بعد، فیلم ارزش مطالعات تاریخی دارد.

 پرکشش است و با تعلیق زیاد و موسیقی، طراحی صحنه و فیلمبرداری خوبی دارد.

پ.ن:

وادیم پرلمن کارگردان "خانه ای از شن و مه" (۲۰۰۳) است که به نظرم از بهترین فیلم های ساخته شده درباره ی مهاجران ایرانی ست.

پدر - فلوریان زلر، ۲۰۲۰

امتیاز:۴/۲۵ از ۵

 یک داستان روان شناسانه ی درخشان که به شکلی درخشان تر به فیلم درآمده است. روایتی انسانی و تراژیک از زوال یک آدمی.

 کارگردان موفق شده از پسِ پبچیدگی های ذهنی پدرِ فیلم، اثری یکدست خلق کند. فرم و محتوا در هم پیچیده اند و موسیقی ای که می داند چه وقت بیاید، اثری مدرن را به وجود آورده اند.

 اثر نمایشنامه ی اولیه که کارگردان خود آن را نوشته است، فیلمنامه را به آثار تئاتری ای با شخصیت ها و مکان ها ی محدود شبیه کرده است.

  آنتونی هاپکینز به نقش پدر، عالی ست؛ فیلم یک کلاس بازیگری است!

ارزیابی شتابزده - ۱۰

حفّاری - سایمون استون، ۲۰۲۱

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

   فیلم به داستانی واقعی در انگلستانِ در آستانه ی جنگ جهانی دوم می پردازد که طی آن، یک کاوشگر محلی برای حفّاری در زمین های بانویی، استخدام می شود.

 با اینکه مرگ مٶلفه ای قدرتمند در فیلم است، اما فیلم در ستایش زندگی ، عشق و البته باستان شناسی ست.

 جنگ در درام به موازات داستان اصلی، حضورش پررنگ تر می شود، حضوری آزاردهنده و تاثیرگزار.

  فیلمبرداری،کارگردانی، طراحی صحنه، بازی و موسیقی فیلم درخشان است؛ کری مولیگان به نقش بانو، عالی ست.

 مونتاژ، با شیوه ی خودش، خودنمایی می کند؛ تصویر و صدا با هم بده بستان دارند.

  فیلمنامه، برداشت قابل قبولی از کتاب است و توانسته است به اندازه، به کاراکترها که کم هم نیستند، بپردازد.

 

سینه بگشای چو دشت...

  با سجاد رفتیم چیدن شِینگ.

  گندمزار پشت گندمزارِ دیم و نخود. دورتر، امروله، با شیارهای صخره ای پر برفش، و تپه ها و کوه های قهوه ای خاکی، پایین دستش. پاهایم را روی کلوخ ها و علف های جورواجور می گذاشتم و هوا را نفس می کشیدم. سه تا پرنده ی زیبا، در این هوای پاک، پر می زدند و آواز می خواندند.

  مست بودم از بوی خاک و علف و صدای پرندگان.

چشمانم دنبال شِینگ می گشت. چند قطعه زمین را پشت سر گذاشته بودم و تنها چند بوته چیده بودم. ناامید نشدم. می دانستم که جمعشان را پیدا خواهم کرد و پیدا کردم!

چیدن سبزی های کوهی را دوست دارم. یاد بچگی هام افتادم که با زن عموشهربانو و زنان و دختران همسایه، درّه های سرسبز روستا را طی می کردیم و پونه و سبزی های کوهی می چیدیم. در درّه ی بُیر، پای صخره ای سنگی که به آن که مه ره که رره (صخره ی کَر) می گفتند می ایستادیم و فریاد می زدیم:"که مه ره که رره، مه که ررم یا تو؟"

و پژواک صدایمان می آمد که:"تو..."

 وقت برگشتن، از راهی روستایی آمدیم. هوا رو به تاریکی می رفت. از پیچِ جنگل سپیدارها گذشتیم. 

چقدر این درخت زیباست.

پ.ن:

عنوان از سایه

معبد آناهیتا

  دیروز هیراد را بردم معبد آناهیتای کنگاور؛ دومین بنای سنگی ایران پس از تخت جمشید که متاسفانه امروز، جز خرابه ای ازش چیزی باقی نمانده است.

عکس از مشرق نیوز

  معبد، بر تپه ای معروف به گچ کن در حاشیه ی جاده ی قدیم هگمتانه به تیسفون، با مساحتی بیش از چهار هکتار ساخته شده است. اگرچه در علت ساختنش نظریه های مختلفی مطرح است، اما به هرحال پرستشگاهی بوده است برای آناهیتا، الهه ی آب و باروری، همرده ی آرتمیس یونانی.

 اصل بنا در دوره ی اشکانی ساخته شده است و بعدها در دوره ی ساسانی و پس از آن، ساخت و سازهایی در آن صورت گرفته است. پس اززمین لرزه ی دهه ی سی، تقریبا به شکل مخروبه درآمد. مردم روی بخش هایی از تپه خانه ساخته بودند و از سنگ هایش برای پلکان ها و ورودی خانه هاشان استفاده می کردند. تا اینکه حکم به تخلیه ی تپه و تخریب خانه ها داده شد. در دوره ی آقای خاتمی، توجهی به اش شد و بودجه ای به آن اختصاص یافت و  حفاری های تازه صورت گرفت. اما برنامه ریزی های بعدش به سرانجام نرسید. عده ای می گفتند چرا باید برای این خرابه ها پول خرج کرد؟

  امروزه سالم ترین بخش های بنا، دو پلکان قرینه در ضلع جنوبی اند که بسیار یادآور پلکان های تخت جمشید هستند، و همچنین بخش هایی از دیوارها و ستون ها، به ویژه در ضلع شمال غربی.

معبد آناهیتا، آنگونه که بوده است.

.پ.ن. ها:

 ٭خدابیامرز عمومامه، در دوره ای در حفاری این بنا شرکت داشت. البته از بعضی کشفیاتی که می گفت، از جمله مجسمه ای، امروزه هیچ اثری نیست.

٭ از جمله اشیای باارزشی که از بنا به دست آمده است، تابوت های سفالی و خمره ای ست که البته الان فقط تابوت سفالی اش باقی مانده است. از این نوع خمره ها که در دوره ی اشکانی متداول بود،در اوایل دهه ی هفتاد که برای لوله کشیِ آب، کوچه های روستای پدری را می کندند، هم به دست آمد که البته مثل بسیاری از آثار دیگر، هیچ گاه مشخص نشد چه شدند.

هیراد از این تکه سنگ خیلی خوشش آمده بود که در واقع دو شیر آب است. کلا به اش خوش گذشت!

به جرمِ بی‌بری شاخِ مرا ای باغبان مشکن!

  صبح که برای پیاده روی زدم بیرون، از کنار چهاردیواری بدشکلی گذشتم. یاد حرف های هیراد افتادم. چهاردیواری ای در حاشیه ی جاده ی خاکی که گویا قرار بود خانه ای شود. آخرین بار، چند ماه پیش دیده بودیمش. دیروز که با ماشین از کنارش رد شدیم، هیراد پرسید:"چرا این طوری شده؟..."

  معلوم شد منظورش این است که چرا برایش سقف گذاشته اند و آن شکل و شمایل قبلش را ندارد.

  بعد به اشان بد و بیراه گفت.

  پرسیدم چرا بابا؟

  گفت:"چون هزار خاطره ام را ازم گرفتند..!"


  پسرکم!

  اینجا، خیابان ها، بناها و محلّه ها به سادگی اسم عوض می کنند. باغ ها و خانه های قدیمی، ساختمان ها و برج های بدقواره می شوند.

   لاله زار، بازار کالاهای برقی شده است.

  سینماها و تئاترها یکی پس از دیگری تعطیل می شوند؛ از تئاتر نصر، تا سینما کریستال، آسیا، عصر جدید.

  اینجا کسی نگران خاطره های ما نیست...

تیم ملی ایران ۱  کروزیرو برزیل ۱،  ورزشگاه امجدیه بهار سال ۱۳۵۱

پ.ن:

عنوان از صائب تبریزی

طوفان در شهر ما

  در دوره ای که خیلی از عوامل دست به دست هم داده اند تا سینما رفتن در کشورمان هر روز بیشتر جاذبه اش را از دست بدهد، یادی کنیم از یکی از پر مخاطب ترین فیلم های تاریخ سینمایمان؛ "طوفان در شهر ما"، ساخته ی ساموئل خاچیکیان، محصول ۱۳۳۶.

  ساموئل خاچیکیان از چند جهت یکی از مهم ترین فیلمسازان تاریخ سینمای ماست؛ آگاهی اش نسبت به فنون سینما، جسارتش در کادربندی و دکوپاژ، توجه به نور، روایت داستان هایی متفاوت با زمانه ی خودش و از جمله داستان های جنایی، پلیسی و دلهره آور، و توجه به بازیگران تازه کار، از او کارگردانی ساخت که از دهه ی ۳۰ تا دهه ی ۷۰ کار کرد. او را هیچکاک سینمای ما می خوانند.

  "طوفان در شهر ما" نخستین محصول آژیر فیلم بود؛ استودیویی که خاچیکیان از مٶسسانش بود.

  فیلم در اکران نخستش در اواخر فروردین تا اردیبهشت ۱۳۳۷، حدود ۶۰۰ هزار تومان فروش کرد که با توجه به زمانه اش یکی از پرفروش ترین فیلم های تاریخ سینمای ما به حساب می آید. 

ازدحام مردم برای تماشای فیلم، سینما ایران، خیابان لاله زار، ۲۴ فروردین ۱۳۳۷

  نکته هایی از فیلم:

  ٭ بهروز وثوقی در این فیلم به عنوان سیاهی لشکر، نقش کوتاهی دارد.

  ٭ گروه سه نفره ی گرشا، متوسلانی و سپهرنیا، نخستین بار در این فیلم شکل گرفت؛ گروهی که به معروفیت زیادی رسیدند و بعدها بارها در فیلم های دیگر، حتی به عنوان نقش های نخست به کار گرفته شدند.

  ٭ گفته می شود نخستین باری که یک فیلم ایرانی تیغ سانسور را به خودش دید، همین فیلم بود و خاچیکیان مجبور شد بخش هایی از آن را تعدیل کند.

  ٭ بیشتر فیلم در تاریکی می گذرد؛ اتفاقی که در سینمای ما یک جسارت محض بود!

  ٭ در فیلم، تصاویری از چهارشنبه سوری و نوروز آن سال ها دیده می شود.

  ٭ این فیلم، خاچیکیان را به عنوان سینماگری مٶلف، به عامه ی مردم شناساند و تنها نام او در فیلمی، برای جذب مخاطب کافی بود.

ساموئل خاچیکیان، پشت صحنه ی فیلم

آرمان به نقش دیوانه ای زنجیری در نمایی از فیلم.  این نما به شدت یادآور فیلم های هیچکاک است.

روفیا (سمت راست) و مینو شفیع، در نمایی از فیلم

ارزیابی شتابزده - ۹

٭ ناگهان درخت - صفی یزدانیان ،۱۳۹۷

امتیاز: ۲ از ۵

 صفی یزدانیان همچون فیلم نخستش (در دنیای تو ساعت چند است، ۱۳۹۳) در اینجا هم علاقه اش به روایت خاطره و یادآوری نوستالژی ها را نشان می دهد، اما برخلاف آن فیلم که آن نوستالژی ها به جان فیلم نشسته بود و در خدمت داستان بود، در این فیلم، آن قدر تکرار می شوند و رویشان تاکید می شود، که فیلمنامه کلا فراموش می شود!

 گویی کارگردان آن قدر در بند نوستالژی بازی هایش گیر کرده است که فراموش کرده است که اساسا فیلم برای مخاطب ساخته می شود!

 فیلم، ریتمی کند دارد. نامنسجم است. شخصیت هایی ضعیف دارد و با پایانی بد هم تمام می شود.

٭ یک دور دیگر -  توماس وینتربرگ، ۲۰۲۰

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

 چند معلم تصمیم می گیرند اثر الکل را طی یک دوره، بر کار و زندگی شان بیازمایند.

 فیلم، مفرّح و پرکشش است. به لحاظ کارگردانی، بازیگری و تدوین خیلی خوب است، جنبه های روان شناسانه ی مهمی درش هست، اما برخوردش با برخی از مسائل، دم دستی و بی منطق به نظر می رسد.

پ.ن. ها:

- فیلم شکار (۲۰۱۲) از این کارگردان، با بازی بازیگر همین فیلم (مدس میکلسن)، عالی ست.

- نام اصلی فیلم Druk به دانمارکی ست که به معنی بدمستی است.

٭ رایا و آخرین اژدها - پاول بریگز، دین ولینز، ۲۰۲۱

امتیاز: ۴ از ۵

 یک داستان پرکشش، با طراحی و گرافیک عالی که می تواند طیف وسیعی از مخاطبان را با خودش همراه کند.

توجه به اهمیت محیط زیست و به ویژه آب، به خوبی در تار و پود فیلمنامه تنیده شده است. همچنین است توجه به مفاهیمی اخلاقی چون ترجیح منافع جمعی به فردی، و از این نظر، کارکردی ورای لذّت بردنِ صرف برایش تعریف شده است.

بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است

 همراهان فرهیخته،
 نوروزتان  شادباش!
 هرچند حال وطن و مردمانمان خوش نیست، اما هرگز مباد که میهن افسرده باشد که این خاک، سرزمین سرود و شادمانی ست.
 به قول قیصر امین پور:" آخرش روزی بهار خنده هامان می رسد..."
دلتان گرم و سرتان خوش و روزی تان فراخ!

پ.ن:
عنوان از خیام
 یکی  از باشکوه ترین جشن های نوروز، هرساله در تنگی سر از روستاهای سنندج برگزارمی  شود.
فیلم مربوط به جشن نوروز سه سال پیش است.