فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند...

 همین که بیست روز از آبان ماه گذشته است و این نخستین یادداشت من در این ماه است به گمانم نشان بدهد که چقدر درگیر بوده ام این روزها.

 شکر خدا پریوش دوره ی بحرانی را پشت سر گذاشت و حالا آرام آرام می تواند کارهایش را انجام دهد. به قول دکتر که به غلامرضا گفته بود، از دل مرگ بیرون آمد. حضور غلامرضا برای بهبودی پریوش خیلی موثر بود. همیشه تندرست باشد. آمین.

 دانشجوی مدیریت موزه دانشگاه هنر اصفهان شدم و دو هفته ای ست که کلاس هایمان البته به شکل مجازی، شروع شده است. هر روز که می گذرد جذابیت های رشته ای که برگزیده ام برایم بیشتر می شود و امیدوارم تا پایان، این جذابیت ها برایم باقی بماند. درس ها هر روز سخت تر می شود و من با کمبود زمانی که دارم، باید از حداقل زمان هایم هم استفاده کنم.

 مدرسه هم فعلا یک روز تدریس حضوری برایم گذاشته است.

 کلاس هیراد هم هست و کارهای ریز و درشت روزمره!

 امیدوارم دوستان وبلاگ نویس و همه ی مخاطبان عزیزی که وقت می گذارند و می آیند و می خوانند، بابت کم بودن هام مرا ببخشند. هر زمان که برسم، حتما می خوانمتان و حتما خواهم نوشت. سپاس از همراهی و بزرگواری شما دوستان گرامی!


٭عنوان از حافظ