فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

کدام نقد؟ کدام منتقد؟ -۲


پنجشنبه بیست و سوم اردی بهشت گذشته،  به همت کانون ادبیات ایران، خانه ی هنرمندان میزبان نشستی بود با عنوان:" بررسی وضعیت نقد ادبی در ایران  " که سخنرانان آن آقایان «عنایت سمیعی»، «حسین پاینده» و «محمدرضاگودرزی» بودند.

  نقد، به ویژه ازنوع ادبی اش، از نیازهای مهم جامعه ی فرهنگی امروز ماست. برهیچ کسی پوشیده نیست که نقد آثار ادبی چه اندازه دشوارست و یک کار کاملا تخصصی است و این که منتقد به آن معنا در فضاهای هنری و ادبی این روزها چه قدر کم داریم.

  آن چه که درواقع در رسانه های کشورمان اعم از مجلات و روزنامه ها و اینترنت وتلویزیون در برنامه های به اصطلاح تحلیلی شان می بینیم، نقد به معنای واقعی نیستند ودر بهترین حالت، حاشیه نویسی ای بر اثر مورد نظر محسوب می شوند.

اما در جلسه ی گفته شده، هر سه ی این اساتید درباره ی موضوع مورد نظر هم عقیده بودند و البته که نگاهشان همان چیزی بود که باید باشد. چرا که نقد نو تعاریف مشخصی دارد که حداقل این سه نفر فعالیت هایی مرتبط با آن را انجام می دهند.

آقای سمیعی همزمان با بیان سیری تاریخی از نقد ادبی در کشورمان، سه مقوله ی مهم را مورد توجه قرار داد؛ نخست آن که "ریشه ی نقد ادبی در فلسفه است" چرا که می دانیم نقد ادبی از یونان باستان وفلاسفه ی بزرگ اش آغاز می شود(البته با تعاریف خاص دوره خودش).

دوم این که نقد ادبی در جامعه ای امکان پذیر است که درآن جامعه "دیالوگ" برقرار باشد، "چند صدایی از دل گفت و گو می آید."  ،که این نکته بسیار مهمی است.اساساً درجامعه ای  که به جای گفت وگو از مناظره استفاده می شود، چه جایی برای نقد ادبی باقی می ماند؟!

سوم این که نقد ادبی اساساً پدیده ای است غربی و وارداتی و ما تا حدود دوره ی مشروطیت چیزی به نام نقد ادبی نداریم. در این بین خانم "فاطمه سیاح" در رواج نقد ادبی نقش مهمی داشته است که خانم سیمین دانشور هم از شاگردان ایشان بوده است.

آقای پاینده هم در ابتدا از "تعریف نقد ادبی" آغاز کرد؛ که به جای تعاریف واقعی، از آن تعاریف غلطی می شود. تعاریفی مانند این که منتقد باید پیام یک اثر را بیابد، یا نقد یک اثر یعنی تعریف و تمجیدهای اغراق آمیز درباره ی آن!

اما نقد ادبی یک جور گفتمان کاوشگرانه است. راهی برای ایجاد پرسش و به تبع آن، فهم زندگی است.ادبیات باید شناختی ژرف از واقعیات زندگی ما ایجاد کند.

نقد ادبی باید به پنج پرسش اساسی پاسخ دهد:

-ویژگی یک متن ادبی چیست؟

-نسبت بین مولف و متن چیست؟

-نقش خواننده چیست؟

-چه رابطه ای بین متن و واقعیت وجود دارد؟

-نقش زبان درمتن چیست؟

"منتقد ادبی به یک نظریه استناد می کند و از منظر آن نظریه به پرسش های متن پاسخ می دهد."

حقیقت غایی در متن ادبی وجود ندارد.

سومین سخنران جلسه، آقای محمدرضاگودرزی عمدتاً به تعریف نقد و ویژگی های آن پرداخت؛ هدف از نقد پیداکردن نظمی روشن در متن است. نقد باید مستدل باشد، با متن همدل باشد(از پیش درباره اش موضع گیری نکند)، با ارزشهای خودش بررسی شود.

و از جمله این که "نقد ادبی وابسته به تاریخ است"


نظرات 1 + ارسال نظر
مژگان یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 22:34

چه متن خوبی بود
(اما نقد ادبی یک جور گفتمان کاوشگرانه است. راهی برای ایجاد پرسش و به تبع آن، فهم زندگی است.ادبیات باید شناختی ژرف از واقعیات زندگی ما ایجاد کند) +++ خیلی خوب بود.

لطف دارید، سپاس.
از اون متن هایی که ممکنه هرکسی راغب به خوندنش نباشه؛ خیلی ممنونم که خوندین و مورد پسند تون هم قرار گرفت.
سپاس که هستید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد