فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

در بندر آبی چشمانت


در بندر آبی چشمانت

باران رنگ های آهنگین دارد

خورشید و بادبان های خیره کننده

سفر خود را در بی نهایت تصویر می کنند.


در بندر آبی چشمانت

پنجره ای گشوده به دریا

و پرنده هایی در دوردست

به جستجوی سرزمین های به دنیا نیامده.


در بندر آبی چشمانت

برف در تابستان می آید.

کشتی هایی با بار فیروزه

که دریا را در خود غرقه می سازند

بی آنکه خود غرق شوند.


در بندر آبی چشمانت

بر صخره های پراکنده می دوم چون کودکی

عطر دریا را به درون می کشم

و خسته باز می گردم چون پرنده ای.


در بندر آبی چشمانت

سنگ ها آواز شبانه می خوانند


در کتاب بسته ی چشمانت

چه کسی هزار شعر پنهان کرده است؟


ای کاش ، ای کاش دریانوردی بودم

ای کاش قایقی داشتم

تا هر شامگاه در بندر آبی چشمانت

بادبان بر افرازم.


"نزار قبانی"


 

 «نزار قبانی»، شاعر عاشقانه هاست و این شعر اش را خیلی دوست دارم.  او از نخستین مجموعه ی شعری اش (آن زن سبزه رو به من گفت)٬ بانوع نگا ه اش به"عشق" و "زن"، انقلابی در شعر عرب پدید آورد که از جمله ی آن ها، توجه به جسمانیت زن و البته سادگی شعر بود. چیزی که تا مدت ها او را مورد لعن به اصطلاح ادبای عرب آن دوران قرار داد. اما گذشت زمان ثابت کرد که سخن از عشق، کهنگی نمی شناسد. «نزار» معشوقه اش «بلقیس» را در بمب گذاری سفارت عراق در بیروت از دست داد و خودش هفده سال بعد در غربت از دنیا رفت. سرزمین مادری اش سوریه، امروز جز خرابه ای بیش نیست. خرابه ای که در پس ویرانه هایش دیگر زمزمه ی مردی شنیده نمی شود که برای بندر آبی چشمان معشوقه اش شعر بگوید.


نظرات 2 + ارسال نظر
The Conqueror Worm سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 13:17 http://lunacy.blogsky.com/

به به نزار قبانی دیگه مطمئن شدم اینجا وبلاگ یک آدم فرهیخته است و باید تمام آرشیوتان را نگاهی بیندازم.

خواهش می کنم، نظر لطف شماست.
سپاس که وقت می ذارین و می خونین.

س م ا پنج‌شنبه 17 تیر 1395 ساعت 12:23 http://hobootekasif.mihanblog.com

با خوندن اشعار نزار قبانی ناخوداگاه اشعار شاملو تو ذهنم میاد شاید به خاطر وجه مشترک اشعارشون. یه تضاد کامل با دیگر شعرا در زمینه عشق و زن!
حتی تفکراتشون درباره عدم پذیرش عشق و احساسات در دنیای پیرامونشون....
این شاعر سوری نشون داد که هر چندوقت یه بار در یه سرزمینی یه شاعر زاده میشه که روال ادبیات و شعر اون منطقه رو میتونه تغییر بده.
مثل نیمای سرزمین ما. مثل شاملو با تفاوت های اشکارش...
نزار قبانی نقطه عطف شعر عربه!

درود..
همین طوره؛ اشتراکات زیادی بین این دو شاعر وجود داره. یادمه که مقاله ای هم در این باره خوندم.
هنرمند واقعی به لحظه ای می رسه که تغییری حساب شده به منحنی پیش از خودش می ده و این همیشه کار سختیه و با مخالفت ها رو به رو می شه.
سپاس از این که می خونید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد