فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند...

 همین که بیست روز از آبان ماه گذشته است و این نخستین یادداشت من در این ماه است به گمانم نشان بدهد که چقدر درگیر بوده ام این روزها.

 شکر خدا پریوش دوره ی بحرانی را پشت سر گذاشت و حالا آرام آرام می تواند کارهایش را انجام دهد. به قول دکتر که به غلامرضا گفته بود، از دل مرگ بیرون آمد. حضور غلامرضا برای بهبودی پریوش خیلی موثر بود. همیشه تندرست باشد. آمین.

 دانشجوی مدیریت موزه دانشگاه هنر اصفهان شدم و دو هفته ای ست که کلاس هایمان البته به شکل مجازی، شروع شده است. هر روز که می گذرد جذابیت های رشته ای که برگزیده ام برایم بیشتر می شود و امیدوارم تا پایان، این جذابیت ها برایم باقی بماند. درس ها هر روز سخت تر می شود و من با کمبود زمانی که دارم، باید از حداقل زمان هایم هم استفاده کنم.

 مدرسه هم فعلا یک روز تدریس حضوری برایم گذاشته است.

 کلاس هیراد هم هست و کارهای ریز و درشت روزمره!

 امیدوارم دوستان وبلاگ نویس و همه ی مخاطبان عزیزی که وقت می گذارند و می آیند و می خوانند، بابت کم بودن هام مرا ببخشند. هر زمان که برسم، حتما می خوانمتان و حتما خواهم نوشت. سپاس از همراهی و بزرگواری شما دوستان گرامی!


٭عنوان از حافظ

آزمون کارشناسی ارشد

در طی این سال ها، دو بار به طور جدی در آزمون ارشد دانشگاه سراسری شرکت کردم؛ یک بار سینما و یک بار پژوهش هنر. اما برای این رشته ها، رتبه ی صد و خرده ای یعنی رتبه ی بد. مخصوصا برای رشته ی سینما. آن هم برای من که فقط می خواستم تهران قبول شوم.

 سال گذشته دوباره تصمیم گرفتم در رشته ی پژوهش هنر شرکت کنم. فرصت را برای خواندن مناسب می دیدم. تابستان قدری خواندم. اما بر خلاف تصورم، کلاس های مجازی خیلی درگیرم کرد و فقط توانستم مطالعات پراکنده ای داشته باشم.

 نتیجه ی آزمون که آمد، در چهار زیر رشته ی هنرهای پژوهشی و صنایع دستی، بهترین رتبه ام ۳۰ بود در رشته ی مطالعات و مدیریت موزه، و بعدش پانصد و خرده ای در رشته ی پژوهش هنر. در اولی فقط دو دانشگاه هنر تهران و اصفهان پذیرش داشتند و آن هم هفده نفر.

 این بار در دانشگاه آزاد و تعدادی از دانشگاه های سراسری شهرستان هم انتخاب رشته کردم؛ نتیجه آن که در رشته ی مطالعات و مدیریت موزه در دانشگاه هنر اصفهان قبول شدم(انتخاب دوم) و در آزاد، رشته ی پژوهش هنر در دانشگاه تهران مرکز(انتخاب اول). 

حالا مانده ام چه کنم؟

هرکدام مزایا و معایب خودشان را دارند!

ارزیابی شتابزده - ۳۲

شهر خدا - فرناندو میرلس و کاتیا لوند، ۲۰۰۲

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

  در زاغه نشین "شهر خدا" در حاشیه ی ریودوژانیرو، بوشکاپه سعی دارد شغلی قانونی بیابد...

  فیلم از زبان بوشکاپه، به نوعی تاریخچه ی این منطقه را طی چند دهه بیان می کند. منطقه ای فقیرنشین که خلاف از همه نوع، در رگ هایش ریشه دوانده است و ساکنانش از خدا، تعریف خودشان را دارند.

 جغرافیا در اینجا نقشی اساسی دارد؛ نمی توانی در شهر خدا باشی و خلاف نکنی! در جایی که اسلحه کشیدن و آدمکشی سن و سال نمی شناسد، سالم زیستن شاید سخت ترین کار دنیا باشد.

 فیلم خشونت را به شکلی عریان و امری روزمره نشان می دهد.

 کارگردانی، فیلمبرداری و به ویژه مونتاژ در اوج است. ترکیب دوربینی ناآرام و واقعگرا با مونتاژی درخشان که بارها سکانس هایی را از زاویه های مختلف نشان می دهد، ریتمی تند و پرکشش خلق کرده است که جذاب است و فشرده! مخاطب در زمانی حدود دو ساعت، از کودکی تا جوانی بوشکاپه را در شهر خدا سیر می کند.

 فیلم ارزش مطالعات اجتماعی دارد و البته در ستایش عکاسی به عنوان یک رسانه ی قدرتمند است.

لینک های دانلود فیلم "شهر خدا":(زیرنویس چسبیده ی پارسی)

* کیفیت 720p:

https://download.klprojects.live/41214283133356836

/e3a13cbccfd2098882fbd10864564d9131212731-720p.mp4

٭ کیفیت 480p:

https://download.klprojects.live/41214334672964388/

e3a13cbccfd2098882fbd10864564d9131212731-480p.mp4

مهلکه - کاترین بیگلو، ۲۰۰۹

امتیاز: ۴ از ۵

عراق. گروهبان اول ویلیام جیمز، فرمانده ی گروهی ست که ماموریتشان خنثی کردن بمب هایی ست که شورشیان در معابر کار می گذارند...

 فیلم بر مدار گروهبان اول ویلیام جیمز می گذرد؛ او فضای پر از استرس و خطرِ پیرامون شغلش را به میدان بازی و سرکشی خود بدل می کند! به جای ترس از کشته شدن، شیفته ی رو در رو شدن با حادثه است. عملگراست. مدیر است و جنگ را دوست دارد.

 فیلم یک کارگردانی درخشان دارد، با مونتاژ و فیلمبرداری و طراحی صحنه ی عالی و در مجموع یک هارمونی در همه ی اجزایش دیده می شود.

 جنبه های روانشناسانه ی فیلم قوی ست؛ به درونیات سربازها نزدیک می شویم و جنگ و حوادث آن را از نگاهشان می بینیم.

لینک های دانلود فیلم "مهلکه":(دوبله ی پارسی)

* کیفیت 720p:

https://s2.irdanlod.ir/Movies/

2008/T/The.Hurt.Locker.2008.480p.Farsi.Dubbed.mp4

٭ کیفیت 480p:

https://s2.irdanlod.ir/Movies/2008/

T/The.Hurt.Locker.2008.720p.Farsi.Dubbed.mkv

پریوش

 پنجشنبه ی پیش، دکتر برای پریوش پیرمتیدون نوشته بود؛ دارویی کمیاب که حتی در مرحله ی آزمایش بالینی ست. فقط داروخانه های خاص دولتی آن را دارند. زهرا و جلال هریک از داروخانه های بیمارستانشان پرسیدند، نداشتند. با تمام داروخانه های شبانه روزی  و بیمارستان های کرمانشاه و بعد همدان تماس گرفتم. آن هایی که جواب دادند دارو را نداشتند و آن هایی هم که احتمالا داشتند، یا پاسخ ندادند و یا تعطیل بودند. 

 غلامرضا خیلی غمگین بود. پشت گوشی گریست. روز سختی بود.

 شب غلامرضا از بیمارستان تماس تصویری گرفت و با پریوش صحبت کردم. چقدر دلتنگ هیراد بود. بغضم را گذاشته بودم برای وقت هایی که با او صحبت می کرد. حتی از پشت ماسک اکسیژن هم خنده هاش دیده می شد.

روز جمعه برایش اکتمرا تزریق کردند که از رمدسیور قوی تر است و البته عوارض کم ندارد. داوود رفته بود  تهران و پرمتیدون را تهیه کرده بود اما دکترها گفتند فعلا مصرف نکند. حالش بالا و پایین داشت.  شب را بد گذراند. سطح اکسیژن خونش تا شصت پایین آمد.

 امروز که تماس گرفتم، غلامرضا گفت قدری بهتر است.

جهان به اعتبار خنده ی تو زیباست...

 پریوش، خواهر بزرگم، حالش خوب نیست.

 ساکن شهرستان است. از چند روز پیش از آن که به شهرستان بیاییم، در بخش کرونایی بیمارستان بستری شده  بود.

 دخترش الهام، و نوه اش هستی هم بیمار شده اند. پسرش غلامرضا که ساکن تهران است، آمده است به پدرش که دست تنها بود کمک کند. پدری که پاها و کمرش درد می کند. 

 به پریوش که فکر می کنم، سه پرده از دوران زندگی اش پیش چشمم می آید؛ نخست تصویرهای کمرنگی از روزهای جوانی اش که هنوز ازدواج نکرده بود؛ دختری شاداب با گونه های گُل انداخته. پر جنب و جوش، با صدایی خوش که ترانه های روز را می خواند. 

 در پرده ی دوم، او را می بینم که ازدواج کرده است. جامه ی بلندی با گل های ریز صورتی و زمینه ی کرم رنگ پوشیده است و به دوربین لبخند می زند.

 در اتاقی در خانه ی پدر شوهرش زندگی می کرد. غلامرضا، بچه ی اولش را در مشهد به دنیا آورد. 

 چند سال بعدش مهدی را که از دست داد، به هم ریخت. مهدی پسری خوش صورت و درشت اندام بود. در خانه ای شلوغ، هنوز به راه رفتن نیفتاده بود که سیم برقِ پنکه را گاز گرفت و مرد. 

 الهام به دنیا آمد. بعد "ساحل" را از دست داد.

  درک نشدنش توسط اطرافیان هم کمک کرد تا شرایط روحی و روانی اش کاملا به هم بریزد و مدتی را در بیمارستان روانی بستری شود. روزهای سختی بود. پریوش انبوهی از قرص های رنگارنگ را مصرف می کرد، اما دوام آورد. پدرم و سیروس برادر بزرگم، خیلی برای درمانش تلاش کردند. 

 در پرده ی سوم، پریوش شرایط نرمالی را طی می کند. از بچه هایش سه تا نوه دارد. هنوز قرص های اعصاب را مصرف می کند، اما به تعداد کم. وقتی می بینیش، لبخند می زند. تند صحبت می کند. نوه هایش را آن قدر محکم ماچ می کند که گاهی جایش روی دست و صورتشان باقی می ماند.

 حالا اما اکسیژن خونش روی هفتاد است، کمتر از دیروز. زیاد سرفه می زند. خیلی لاغر شده است. دکترها گفته اند حتی از تخت هم نباید پایین بیاید. 

خدایا همه ی بیماران را شفا بده. آمین!

چه دانستم...

امروز تولد باستر کیتون است؛ یکی از بزرگ ترین کمدین های تاریخ سینما.

بشنوید:
https://s21.picofile.com/file/8441778292/Che_Danestam.mp3.html "چه دانستم"، با صدای همایون شجریان، شعر مولانا

ارزیابی شتابزده - ۳۱

ویواریوم - لورکان فینگان، ۲۰۱۹

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

 زوج جوانی در رویای خانه دار شدن، به شهرکی می روند و درمی یابند که نمی توانند از آن خارج شوند...

 نام فیلم تداعی کننده ی آشیانه، لانه و مانند آن هاست. فیلم شروعی خوب، و فیلمنامه نقطه عطف های درخشانی دارد.

 فیلم رمز آلود است؛ از ابعاد مختلف و متنوعی قابل کند و کاو و بررسی ست. می توان آن را نمادگرا، ترسناک یا روانشناختی خواند و جای دادن آن در سبک مشخصی دشوار است. شاید بتوان آن را سوررئال دانست به ویژه آنکه به شدت متاثر از نقاشی های رنه ماگریت است.

 نگاه خیره به مخاطب، در اینجا خیلی خوب جا افتاده است. کارگردانی، بازی ها و گریم خوب است. طراحی صحنه سرد و خاکستری و در خدمت روایت است. کاراکتر زن منفعل تر است، هرچند فعال بودن مرد هم به سرانجامی نمی رسد. حسی از پوچی در فیلم موج می زند که مخاطب هر بار سعی در گریز از آن دارد اما با سکانس های پایانی فیلم، تقویت هم می شود!

 فیلم اما انگار خواسته است از همه چیز بگوید و در عین حال به هیچ چیزی هم کامل نرسیده است. نقطه عطف ها دنبال نمی شوند و سرانجامی نمی یابند.

لینک دانلود فیلم "ویواریوم":( دوبله + زیرنویس چسبیده ی پارسی)

* با کیفیت 720p:

https://download.klprojects.live/

39602725504551716/@

Vip_HD_Video%20720p.Farsi.Dubbed.mp4

 کُدا - سیان هدر، ۲۰۲۱

امتیاز: ۳/۵ از ۵

  تنها دختر شنوای خانواده ای ناشنوا، در پی تحقق آرزویش به عنوان یک خواننده است...

 درامی روان شناسانه و انگیزشی با بازی های خوب- به ویژه امیلیا جونز در نقش نخست.

 فیلم البته در ستایش موسیقی هم هست و ترانه های خوبی دارد.

 فیلمنامه اما متوسط است.

لینک های دانلود فیلم "کُدا":(زیرنویس چسبیده ی پارسی)

* کیفیت 720p:

https://download.klprojects.live/39603206540888868

/fdd00e538d3001a9586cd81838c333e136710806-720p.mp4

٭ کیفیت 480p:

https://download.klprojects.live/39603258080496420/

fdd00e538d3001a9586cd81838c333e136710806-480p.mp4

و:

مِشمِشه(سینما خَر) - شاهد احمدلو، ۱۳۹۷

امتیاز: ۳ از ۵

 یک گروه فیلمسازی برای سکانسی از فیلم به یک خر احتیاج دارند...

لینک های دانلود فیلم "مِشمِشه(سینما خَر)":

٭ با کیفیت 720p:

https://download.klprojects.live/39603670397356836

/CinemaKhar_Meshmeshe__720p.mp4

٭ با کیفیت 480p:

https://download.klprojects.live/39603687577226020

/CinemaKhar_Meshmeshe__480p.mp4

پاییز آخرین حرفِ درخت نیست...

شب های پاییز

که برگ های معلّق

در ماهتاب

شنا می کردند

من آسمان را

به تماشا می نشستم

دلم می خواست چندان عدد یاد بگیرم

تا همه ی ستاره ها را

شماره کنم...


"کیومرث منشی زاده"

* پس از بهبودی خانواده ی مهوش و رامین، که شنیدن صدایشان پس از سه هفته ی سخت مخصوصا برای رامین، کم از معجزه نداشت، خانواده ی لیلا برای چندمین بار بیمار شدند و خدا را سپاس که حالشان خوب است و این بار برادرزاده ام مسلم بیمار است. بلا از همه کس دور باشد؛ آمین.

٭ نخستین زادروزِ استادشجریان، بدون اوست. روحشان شاد و یادشان گرامی باد!

* دیروز پس از مدت ها رفتم مدرسه. جلسه ی کوتاهی بود که با خداحافظی از آقای جلالی هم همراه بود که امسال بازنشسته شد. از نخستین سال معلمی ام با هم همکار بودیم و جای خالی اش در مدرسه حس خواهد شد. دوست داشتنی و خوش مشرب بود.

٭ مدت ها بود که کتابخانه ام کتاب تازه ای به خودش ندیده بود و در همین هفته، دو تا کتاب به اش اضافه شد؛ یکی اش را یکی از همسایه ها به ام بخشید که "فرهنگ معاصر عربی - فارسی" ست و مطمئنم بعدها خیلی به کارم می آید و دومی هم مجموعه داستان کوتاهی ست که اینترنتی سفارش دادم. 

در پاسخ هدیه ی همسایه، گلدان کاکتوسی برایش خریدم!

*پاییز را دوست دارم، انارش را خیلی! اگرچه از کوه ها دورم. از رودخانه دورم. از سپیدارهای رنگ رنگ دورم...؛ کاش می شد بروم روستای پدری. الان فصل تاک است. جنگل امامزاده بار گرفته است. چند سال است تاک نخورده ام؟
عنوان از بابک زمانی، عکس از آزاد قادری.

٭ بشنوید:

https://s19.picofile.com/file/8441175934

/SYMYN_GHDYRY_PAYYZ_Music_Pars_.mp3.html

پاییز، با صدای سیمین قدیری، شعر از ژیلا مساعد و آهنگ از فریبرز لاچینی.

پ.ن:

تاک، میوه ی ریز گِردی ست که بیشتر آن را هسته اش تشکیل داده است؛ خوشه مانند است و از اواخر شهریور در جنگل های حاشیه ی امامزاده ی روستای پدری می رسد؛ هسته اش را هم می شود آرد کرد و  خورد.

ارزیابی شتابزده - ۳۰

سوختن - لی چانگ دونگ، ۲۰۱۸

امتیاز: ۴/۵ از ۵

 رمان نویسی جوان که کارگری می کند، به طور تصادفی دختری از همسایگان قدیمش را می بیند و به خانه ی او می رود و می پذیرد که در غیاب او، مراقب گربه اش باشد...

 فیلمی مدرن که براساس داستانی از هاروکی موراکامی ساخته شده است؛ کارگردان موفق شده است از آن اثری نفس گیر و درگیر کننده و بسیار خوش ساخت بسازد که مخاطب را بیش از دو ساعت با خودش همراه کند.

 فیلم از همه نظر در اوج است؛ حاشیه نمی رود و داستان، موؑلفه های آشنای موراکامی و از جمله جست و جوی هویت را در خودش دارد. شخصیت ها محدود و پرداخت شده اند.

لینک های دانلود فیلم "سوختن": (دوبله + زیرنویس پارسی چسبیده)

با کیفیت 720p:

https://download.klprojects.live/3

8250137223826212/Burning.2018.720p.BluRay

.Farsi.Dubbed.mkv

با کیفیت 480p:

https://download.klprojects.live

/38251700591921956/Burning.2018.480p.BluRay.

Farsi.Dubbed.mkv

بالون - پما تسدن، ۲۰۱۹

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

 خانواده ای تبتی که با چالش غیرمنتظره ای رو به رو می شود، باید درباره ی آن تصمیم گیری کند...

 فیلمی سرزنده، با فیلمنامه ای موجز و محکم و کارگردانی ای درخشان. قاب بندی های کارگردان که در آن ها اغلب مانعی در کادر دیده می شود، با طبیعتی سرد و خشک، ناتورالیسم قدرتمندی را شکل می دهد که یکدست است و برای مخاطب تازگی دارد.

 تبت را این بار از نگاه روستاییانی می بینیم که اغلب دامپرورند. با روزمرّگی ها، عقاید و آداب و رسومشان آشنا می شویم و به نقش پررنگ مذهب در زندگی شان پی می بریم.

 فیلم ارزش مطالعات اجتماعی دارد.

لینک های دانلود فیلم "بالون":(زیرنویس پارسی چسبیده)

با کیفیت 720p:

https://download.klprojects.live/

38252112908782372/nKDmsvl1MFIeNL

Dfj95J_720p.mp4

با کیفیت 480p:

https://download.klprojects.live/

38252731384072996/nKDmsvl1MFIeNL

Dfj95J_480p.mp4

محرم ما نبود دیده ی کوته نظران...



تا آن هنگام که فصل آخر
در کتاب زندگی انسانی نوشته نشده
هر صفحه و هر تجربه ای مهیج است
همه چیز گشوده است و قابل تغییر
کسی که تنها
به فصل های قدیمی و ورق خورده ی کتاب بیاندیشد
نقطه اوج فصل آخر زندگی را
از دست می دهد .
 

"مارگوت بیکل"

٭عنوان از "شهریار"

ارزیابی شتابزده - ۲۹

دختران خورشید - اوا هوسون، ۲۰۱۸

امتیاز: ۳/۵ از ۵

 بهار که توسط داعش اسیر می شود، پس از فرار از دست آن ها، گروهی از زنان را برای مبارزه فرماندهی می کند...

  فیلم به تلخی هایی که زنان کُرد در زمان حمله ی تکفیری ها با آن رو به رو شدند و به مبارزات آن ها علیه شان می پردازد. بهار که یک وکیل تحصیل کرده است، زندگی آرامَش دستخوش دگرگونی می شود و به عنوان برده ی جنسی به اسارت داعشیان در می آید. 

 فیلمی زن محور، در ستایش شکیبایی و دلاوری زنان به طور عام و یگان مدافع زنان(YPJ) به طور خاص. یگانی از زنان مبارز کُرد سوریه که همزمان علیه نزدیک به پنجاه گروه تکفیری و در رأسشان داعش جنگیدند و مقاومت و مبارزه ی دلاورانه شان در کوبانی، به شناختی بین المللی از ایشان انجامید.

 اگرچه ساخت چنین فیلمی به تنهایی حداقل برای شناخت وضعیت این زنان قابل دفاع است، اما برداشت فیلم از شرایط و مبارزاتشان، در حد و اندازه ی رنج ها و دلاوری هایشان نیست.

 فیلم ارزش مطالعات اجتماعی و تاریخی دارد.

 دانلود فیلم "دختران خورشید":(زیرنویس پارسی چسبیده)

با کیفیت 720p:

https://download.klprojects.live/

38273931342646052/Girls%20of%20the%20Sun%

202018%20720p%20BRRip%20%20(1).mp4

با کیفیت 480p:

https://download.klprojects.live/

38274189040683812/Girls%20of%20the%20Sun

%202018%20480p%20BRRip.mp4

 ورود- دنی ویلنوو، ۲۰۱۶

امتیاز: ۴ از ۵

 در پی فرود آمدن سفینه هایی از فضا به نقاط مختلف زمین، یک زبان شناس به همراه یک فیزیکدان، مامور ارتباط گرفتن با آن ها می شوند...

 فیلمی خوش ساخت در ژانر علمی تخیلی - درام، با داستانی درگیر کننده.

 فیلم از همه لحاظ، به ویژه صدا و طراحی صحنه در اوج است. ایمی آدامز در نقش دکتر زبان شناس عالی ست. 

دانلود فیلم "ورود":(دوبله + زیرنویس پارسی چسبیده)

با کیفیت 720p:

https://download.klprojects.live

/38274498278329124/Arrival.2016.720p.Exclusive.

Farsi.Dubbed%20(1).mkv

با کیفیت 480p:

https://download.klprojects.live/

38274807515974436

/Arrival.2016.480p.Exclusive.Farsi.Dubbed.mp4

و :

شکارچی - رفیع پیتز، ۱۳۸۷

امتیاز: ۳/۵ از ۵

علی که در شیفت شب کار می کند، یک روز پس از برگشتن از سر کار متوجه مفقود شدن همسر و دخترش می شود...

دانلود فیلم "شکارچی":

با کیفیت 480p:

https://download.klprojects.live/

38274944954927908/Shekarchi-480p.mp4

ساده و خاموش

آدمی چگونه در این مرکز همیشگی انفجار

 می‌زید ‏و ساده و خاموش می‌ماند ؟

" محمد مختاری "

 مراسم چهلم عمو آشیخ، سر خاکش برگزار شد. به خاطر شرایط بیماری، کسی را دعوت نکرده بودند. با این حال، نزدیکان و تعدادی هم از راه دور آمده بودند. پدر خیلی گریه کرد و حتی در مسیر برگشت هم ناراحت بود.

 داداش هوشنگ، پسر بزرگ عموآشیخ و مهوش و رحمان و رامین کرونا گرفته اند و سرخاک نیامده بودند. رامین چند شبِ بد را پشت سر گذاشته است.

 رفتیم کوچه شان. خانم رامین را دیدیم. در بیمارستان مشغول است و حالا پرستار شوهرش شده است. نگران رامین بود.

 دم خانه ی مهوش هم رفتیم و از دور یکدیگر را دیدیم. لای در را باز کرده بود. آن قدر بی حال بود که حتی نمی توانست سرپا بایستد. اشاره کرد که فاصله بگیرید. داداش هوشنگ را هم دیدیم.

 خدایا! همه را از گزند این بیماری مصون بدار...

ارزیابی شتابزده - ۲۸

دل شدگان - علی حاتمی، ۱۳۷۰

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

در دوره ی احمد شاه قاجار، عده ای از موزیسین ها برای ضبط آهنگ به فرنگ فرستاده می شوند...

 فیلم درباره ی نخستین ضبط آثار موزیسین های ایرانی ست که در اصل برداشتی از سرگذشتی ست از سه باری که این اتفاق افتاد. پرداختن به چنین موضوعی در سینمای ما به تنهایی، بسیار ارزشمند و ستودنی ست.

 فیلم در ستایش موسیقی سنتی ایرانی ست و رنج هایی که اهالی موسیقی با آن دست به گریبان بوده اند. 

 در آثار موزیکال، انتخاب ترانه ها تعیین کننده است و "دل شدگان" از این نظر عالی ست. متن تصنیف ها و آوازها متناسب با سکانس ها و روایت، و صدای استاد شجریان در اوج است.

عشق در فیلم، پررنگ و سوزان تصویر شده است و قدرت موسیقی را در برانگیختن احساسات آدمی به تصویر می کشد.

 دیالوگ های زنده یاد علی حاتمی، آهنگین و زیبا هستند و فیلم، بی حاشیه سراغ اصل مطلب می رود، اما انگار توجه به زبان روایت و موسیقی متن و ترانه ها، باعث غفلت از فیلمنامه شده است و اتفاقات اصلی لا به لای آن ها گم شده است؛ روی جریان بدقولی نماینده ی حکومتی، یا اتفاق پایانی برای خواننده ی گروه، مکث لازم نشده است و پرداخت درستی ندارند.

پ.ن.ها:

٭ اگر در فیلم می بینید که خواننده (طاهر/امین تارخ) لب خوانی نمی کند، چون به سازندگان فیلم اجازه ی چنین کاری را نداده بودند!

٭ پرتره ی لیلا (لیلا حاتمی) در فیلم، اثر حجت الله شکیبا، از نقاشان بنام معاصر است که سابقه ی همکاری با زنده یاد علی حاتمی را از جمله در "کمال الملک" و "هزاردستان" دارد. این پرتره بعدها در حراجی کریستی لندن به فروش رفت.

 

تقدیر - برادران اسپریگ، ۲۰۱۴

امتیاز: ۴/۲۵ از ۵

 یک مامور مخفی که قادر به سفر در زمان است، به گذشته می رود تا از یک بمب گذاری بزرگ جلوگیری کند...

 فیلمی پر هیجان از ژانر علمی - تخیلی، با محوریت "حقله ی زمانی"، با داستانی پیچیده و پرکشش.

 بازی های خوب-به ویژه بازی سارا اسنوک -کارگردانی، مونتاژ، موسیقی و طراحی صحنه ی عالی و حفظ ریتم تا پایان، از داستان کوتاهی از هاین لاین، اثری نفس گیر و مدرن ساخته است.

  فیلم را همچنین می توان تریلری روان شناسانه دانست که پرسش هایی مهم در ذهن مخاطب ایجاد می کند.

پ.ن:

٭ اگرچه در ابتدای نوشته، یک خط داستانی آورده ام، اما آوردن خط داستانی چنین فیلمی ساده نیست، مخصوصا وقتی نخواهیم داستان لو برود.

می خواهم خواب اقاقیاها را بمیرم...

در ۲۸ مرداد سال ۱۳۵۷، حدود ۸ شب، سینما رکس آبادان هنگام نمایش فیلم "گوزنها" دچار آتش سوزیِ عمدی شد.

سینما رکس، با پوستر "گوزنها" بر سردرش، ساعاتی پیش از آتش سوزی.

 در اثر این آتش سوزی، دست کم ۴۲۰ تن از هموطنانمان زنده در آتش سوختند.

 این جنایت، یکی از بزرگترین جنایت های سده ی خود است.

٭بشنوید:

https://s18.picofile.com/file/8439601568/Ahmad_Shamlou

_Az_In_Gooneh_Mordan_Free_Music_Ir_.mp3.html

از این گونه مردن، شاملو

٭ طبق آمارگیر وبلاگ، در روز چهارشنبه ی گذشته(۲۷ مرداد)، ۶۸۱۸ نفر، در مجموع ۶۸۳۵ بار از وبلاگم دیدن کرده اند که این، بالاترین آمار بازدید آن است.

 از همه ی کسانی که وقت می گذارند و این خط خطی ها را می خوانند، صمیمانه سپاس گزارم. 

من حقیقت را در زنجیر دیدم...

«خودستایان» تکیه بر اریکه‌ها زده‌اند؛ کتاب «خدا» را چنان می‌خوانند که سود ایشان است. آنان که طیلسان «زُهد» پوشیده‌اند؛ تک‌پیرهنان را پیرهن بر تن می‌درند؛ آنان که «دستار» بر سر نهاده‌اند سر از گردن «خداترسان» می‌اندازند؛ و آنان که «آب» بر مردمان می‌بندند. مردمان را آب از لبه‌ی «تیغ» می‌دهند. این نیست آنچه ما می‌گفتیم. اینان سپاه «آز» می‌آرایند و دیوار «غرور» می‌افرازند و کوشک‌های «خودپرستی» می‌سازند و انبانشان را از «انباشتن» پایانی نیست.


«روز واقعه»، نوشته ی بهرام بیضایی 

 

پیری بماند دیر و جوانی برفت زود...

 داداش سیروس امروز از بیمارستان مرخص می شود. بامداد جمعه حالش بد شده بود و برده بودنش بیمارستان. تشخیص دکتر سکته ی قلبی بود که به لطف خدا به خیر گذشت. دو تا از رگ های قلبش یکی به طور کامل گرفته بود و آن یکی نصفه و نیمه، که اولی را بالن زدند و دومی هم ماند برای روزهای آتی.

 داداش سیروس، برادر بزرگم است.

 ظهر جمعه رفتم بیمارستان. بخش سی سی یو بود و نگذاشتند ببینمش. بچه ها، نگران یکی یکی آمدند. مهوش خیلی دل نگران بود.

 توی حیاط جمع شده بودیم. به خاطر مرگ عمو، همه سیاه پوش بودند و صورت ها را اصلاح نکرده بودند. داداش ایرج رفت گوشه ای و سیگاری چاق کرد. وقتی ماسک را پایین داد که سیگار بکشد، ریش و سبیلش را دیدم که چقدر سپید شده است، و به بقیه هم دقت کردم. هر کدام به نوعی، ابروها را مثلا، سپید کرده بودند.

 دلم گرفت...

 سپیدی موهای خودم را هم روزی چندبار در آینه می بینم.

 گل یخ، "کوروش یغمایی" در پیری

٭عنوان از "فرخی"

ارزیابی شتابزده - ۲۷

خون شد - مسعود کیمیایی، ۱۳۹۸

 امتیاز:۳/۷۵ از ۵

 فضلی پس از چندسال بی خبری، به خانه ی قدیمی پدری اش برمی گردد که حالا قرار است توسط بساز و بفروش ها کوبیده و از نو ساخته شود. او سعی می کند اعضای خانه را دوباره دور هم جمع کند و خانه را پس بگیرد...

 فیلم آشکارا یادآور "قیصر" است؛ از داستان تا جزئیاتی چون لباس ها، لوکیشن ها، و حتی بازی سعید آقاخانی به نقش فضلی که تغییر اندکی در صدایش ایجاد کرده است و نوع نگاه کردن و حتی راه رفتنش، یادآور بهروز وثوقی ست. همچون فیلم قیصر، در اینجا هم قهرمان برای حل مسائلش به قانون متوسل نمی شود و خود یک تنه به دل ماجرا می زند؛ کنایه ای به دستگاه پلیس و قضا.

 فیلم پر از کنایه ها و استعاره هاست.

 خانه ی پدریِ فضلی را می توان استعاره ای از وطن دانست که جوانانش هرکدام به دردی اسیرند و از طرف دزدها و دلال ها در شرف ویرانی ست. تار پدر شکسته است و صدای موسیقی از آن بلند نمی شود.

 بازی مجموعه ی بازیگران فیلم، خوب است و بازی لیلا زارع به نقش فاطی، از بهترین هاست. سعید آقاخانی در نقش فضلی جا افتاده است.

 موسیقی و فیلمبرداری خوب است و فیلمنامه متوسط.

یک عروسی ساده - سارا زندیه، ۲۰۱۹

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

 نیوشا، از خانواده ای ایرانی ساکن آمریکا، پس از به هم خوردن نامزدی اش، از طرف خانواده اش برای ازدواج تحت فشار قرار می گیرد...

 فیلمی کمدی و عاشقانه که هرچه پیش می رود روان تر و بهتر می شود.

 تقابل فرهنگ ها، عمده ترین مایه ی فیلمنامه است و لحظات مفرّحی را خلق کرده است.

 فیلم به لحاظ فنی و، فیلمنامه و کارگردانی خوب است و بازی بازیگران درخشان است؛ تارا گرامی به نقش اصلی عالی ست و زوج ماز جبرانی و ریتا ویلسون چه خوب از کار درآمده است!

 فیلم ارزش مطالعات فرهنگی دارد.


و فیلم های:

٭گشت و گذار در جنگل - ژاومه کویت - سرا، ۲۰۲۱

امتیاز: ۳ از ۵.

فیلمی مهیج و سرگرم کننده درباره ی گروهی سه نفره که راهی سفری در اعماق آمازون می شوند تا درخت شفابخش را بیابند.

٭شب بازی - جان فرانسیس دالی، ۲۰۱۸

امتیاز: ۳/۷۵ از ۵

 یک کمدی اکشن جذاب با داستانی درگیرکننده که در یک شب از بازی های دورهمیِ چند نفر اتفاق می افتد.

قانون گردباد بود روزگار را...

 رفته بودم منطقه ی محل تدریسم واکسن کرونا بزنم که "علیرضا" را دیدم؛ دوست دوران دانشجویی ام و البته همکار هم مدرسه ای ام.

 از شمال آمده بود و نسبت به چند ماه پیش که دیده بودمش، خیلی لاغر شده بود. بی حوصله بود.

 علیرضا را نخستین بار در اداره ی آموزش و پرورش منطقه مان دیدم. چند کلامی صحبت کردیم و بعدش در دانشگاه دیدمش. گفت که علوم تربیتی می خواند. رشته ای که دوستش نداشت. به اش گفتم می خواهم کلاس زبان ثبت نام کنم؛ گفت:"منم می آم" و بدین ترتیب دوستی مان شکل گرفت.

 خانه ی همدیگر را هم پیدا کردیم که از هم دور نبود. برایم سی دی خوانندگان کُرد را می آورد و بسیاری از آن ها را به واسطه ی او شناختم. گاهی هم برایم کُردی می خواند.

 علیرضا شوخ طبع بود و سرخوش. یکسره به خنده و شوخی می گذراندیم. یادش بخیر، ماه رمضان مادرم برای افطار دوتا لقمه ی کره و مربای قیسی می گرفت. یکی برای من و یکی برای علیرضا، که علیرضا خیلی دوست داشت. بعد از کلاس های دانشگاه می رفتیم سمت کلاس زبان که نزدیک چهارراه کالج بود، اذان را که می گفتند، با لقمه ها افطار می کردیم و در نمازخانه ی حوزه ی هنری نماز می خواندیم. علیرضای سنی و منِ شیعه؛ اختلاف مذهبی ای که هیچ گاه برایمان جدی نبود.

 صدای بم و بیان خوبش، و خنده های از ته دلش که وقتی می خندید، تمام صورتش می خندید، و ورزشکار بودن و پر جنب و جوشی اش، همه جا باعث دیده شدنش می شد. با همان صدای خوبش مجری افتتاحیه ی نمایشگاه نقاشی برادرم مسعود شد که خیلی ها گمان می کردند او را از رادیو آورده ایم. جایی که به تشویق من رفت پی اش، اما باندبازها جایی برای او نداشتند...

  با چند خواهر و برادر، مستاجر بودند. مادر مهربانش مشکل کلیه داشت و پدرش که نقاش ساختمان بود، چندتا درد را با هم داشت. 

 زمان گذشت و با جا به جایی خانه ها، از هم دور شدیم. اما از دور احوالش را می پرسیدم که کم کم تغییر رشته داده است و معلم ورزش شده است. که با چند تایی معلم رفیق شده است که یک بار با هم قهوه خانه رفتیم و همان جا فهمیدم که رفیق نیستند.

 وقتی با یکی از همین رفیق ها رفته بود شهرستان، خیلی ساده حرف دختری را پیش کشیده بودند و به مهمانی رفته بودند و بعد شنیدم که با هم عقد کرده اند؛ عقدی که چند وقت بیشتر طول نکشید و دختر، علیرضا را به دادگاه کشانید و مهریه اش را خواست.

 علیرضا یک شب را در بازداشتگاه گذراند و بعد با هر بدبختی ای بود، بخشی از مهریه را جور کرد و بالاخره طلاق جاری شد.

  وقتی پس از مدت ها دیدمش، گفت که با یک دختر شمالی ازدواج کرده است و بچه دار شده است. روحیه اش خیلی بهتر شده بود.

 و همین تابستان انتقالی اش را گرفت و رفت شمال.

...

 بعد از اینکه واکسن هایمان را زدیم، تا نزدیک خانه ی پدرش رساندمش. به شوخی به اش گفتم آب و هوای شمال به ات ساخته، لاغر کرده ای؛ گفت زندگی خیلی سخت شده است. شب ها خوب نمی خوابد. 

 گفت گاهی تا صبح توی حیاط قدم می زند.

پ.ن. ها:

٭عنوان از کلیم کاشانی

٭ ترانه ی کُردی "ساله هی ساله" با صدای ناصر رزازی، که علیرضا بسیار برایم می خواند:

https://s18.picofile.com/file/

8439075826/ARTIST_06_TRACK_06.MP3.html

 

چه سرسبز بود درّه ی من...

  فیلم با صدای راوی و تصویر پدر در حال قدم زدن در شیب درّه آغاز می شود. 

  صدای مرد: دارم اثاثم رو تو شالی که مادرم وقتی می رفت بازار رو دوشش می انداخت جمع می کنم تا از درّه ی خودم برم. این دفعه دیگه برنمی گردم. خاطره ی ۵۰ سال رو پشت سرم جا می ذارم. خاطره...، عجیبه که آدم خیلی از چیزهایی رو که چند لحظه قبل گذشته فراموش می کنه، اما خاطره ی حوادثی رو که سال ها پیش اتفاق افتاده روشن و واضح نگه می داره. خاطره ی مردها و زن هایی که مدت ها پیش مُردن. با این همه هنوز آدم با خودش می گه چی واقعیه، چی نیست؟ چطور می شه باور کرد که همه ی دودمانم از اینجا رفتن در حالی که صداشون هنوز تو گوشمه. نه! حاضرم چندین بار بگم نه، چون اون ها در ذهن من دارن واقعا زندگی می کنن. دور و بر زمانی که سپری شده حصار و پرچینی نیست. آدم می تونه برگرده و هر چی بخواد ازش برداره. البته اگه یادش بیاد. بنابراین منم چشم هام رو به روی درّه ی امروزی می بندم و اون رو همون طور که در بچگیم بود می بینم. درّه ی سرسبزی که به نظر من به اندازه ی دنیا وسعت داشت. زیباترین درّه ای که تا حالا دیده ام. (تصویر به زمان گذشته می رود و شیب درّه را نشان می دهد.) همه چی از وقتی به یادم می یاد که پسر کوچیکی بودم و همراه پدرم در درّه راه می رفتم. هنوز غبار و ذرات تیره رنگ معدن زغال سنگ اون قدر نبود که زیبایی درّه بتونه لطمه ای به اش بزنه، چون معادن زغال سنگ تازه داشتن پنچه هاشون رو به سمت مراتع و چمنزارهای سرسبز دراز می کردن. حتی حالا هم صدای خواهرم «اینکارا» رو می شنوم که ما رو از دور صدا می زد. (صدای اینکارا از دور که برای آنها دست تکان می دهد) همه ی خانواده ی ما تو معدن کار می کردن. کافی بود یکی زیر آواز بزنه تا تموم درَه از آواز پر بشه، چون آواز برای همشهری های من مثل بینایی بود برای چشم (کارگرهای معدن در حال برگشت از سر کار خسته همه آواز دسته جمعی می خوانند.)

  صدای راوی در بزرگسالی پس از مرگ پدر در معدن لحنی تلخ و حسرت خوارانه می یابد و جمله هایی که انگار از زبان جان فورد به زبان می آیند با لحن فیلم هایش درباره دورانی که سپری شدند و به راحتی در «ییلاق ذهن» حک می شوند: صدای مرد/ راوی انتهای فیلم: مردهایی مثل پدر من نمی تونن بمیرن. اون ها هنوز با منن و برای همیشه در خاطر من، محبوب و دوست داشتنی باقی خواهند ماند. به راستی درّه ی من چه سرسبز بود..

٭به نقل از مجله ی "دنیای تصویر"، شماره ی ۲۳۹، اردیبهشت ۱۳۹۳.

٭٭ چه سرسبز بود درّه ی من، جان فورد، ۱۹۴۱