فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

زندگی بدون این که آدم، عاشق بمیره، اتفاق تلخ و غم انگیزیه...


 آخرین قسمت فصل سوم شهرزاد، به نظرم پایانی منطقی و درست برای این مجموعه بود. فلاش فورواردی که در این قسمت استفاده شده بود که طی آن، بعد از اتفاقات گروگان گیری را می بینیم، تمهیدی مناسب برای آن بود که سریال با مشخص شدن وضعیت کاراکترهای مثلث عشقی ِ قباد، شهرزاد و فرهاد به پایان برسد.

 بالا و پایین شدن ماجراها و بعضا تغییر رویه دادن شخصیت ها، از نشانه های رایج سریال هاست؛ ملاک در این جا جذب مخاطب و نگه داشتن او برای پی گرفتن داستان است. شهرزاد اما با همه ی قوت و ضعف هاش، توانست مخاطب خودش را بیابد و او را تا سه فصل نگه دارد. 

 - عشق به عنوان نقطه ی محوری ماجراها، مهم ترین جاذبه ی سریال بود. ادبیات ما آمیخته به شعر و عشق است و داستان های عاشقانه، در قالب نَقل های مادران، نسل به نسل به ما رسیده است. آن هم عشقی که در قله هایش همچون لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد، به وصل نمی انجامد.

´بزرگ آقا: توی این دنیا تو تنها کسی نیستی که دلت شکسته، به اونچه که می‌خواستی نرسیدی. اصل توی این دنیا نرسیدنه. وقتی برسی عجیبه. می‌فهمی چی می گم؟

شهرزاد: نه!´

 هر سه بازیگر این مثلث عشقی، به جای خود نشسته اند. اگرچه قباد نقشی منفی دارد، اما فیلمنامه به قدر کافی برای او راه فرار باقی می گذارد تا مخاطبی که او و شرایط پیرامونی اش را دیده و درک کرده است، با او همراه شود و چه بسا بین او و فرهاد، انتخابش او باشد.

 از جمله ی دلایل جذابیت قباد برای عامه ی مخاطبان، شیوه ی برخورد او با عشق شهرزاد است؛ آن شیفتگی یی که باید در یک عاشق راستین دیده شود، در رفتار و دیالوگ های او به روشنی دیده می شود. آن تقلایی که برای وصال معشوق در او می جوشد، باورکردنی و خواستنی ست! و شهرزاد نیز همین را باور کرده است. در سکانسی که باهم "بر باد رفته" را در سینما دیده اند:

´قباد:اول بار بود الفِ یه فیلم به ب نرسیده چُرتم نگرفت!

شهرزاد:بخاطرِ فیلمش بوده لابد...

قباد: دِ نه دیگه... بخاطر تو بود... جدی می گم... می‌دونی یه حس عجیبی بود... دلم غنج می‌زد درست تو همون لحظه دارم به چیزی نگاه می‌کنم که تو نگاه می‌کنی...

چرا این جوری نگاه می‌کنی؟! یه دقیقه صبر کن... تو زندگیم قربون صدقه نشنیدم از احدی که الان باید بدونم چی باید خرجت کنم... هر مزخرفی می گم از اینجاست... از تهِ دلم... باورت می شه؟

شهرزاد: آره...´

- بهره گیری از عوامل حرفه ای، از نویسندگان فیلمنامه و کارگردان و بازیگران گرفته، تا طراحان صحنه (با همه ی محدودیت هاشان) و موسیقی و غیره. تجربه های پیشین حسن فتحی، وقتی در کنار نغمه ثمینی قرار گرفته است، جان داده است به دیالوگ ها و فضاسازی ها و اثری یکدست به وجود آورده است.

- در کنار شخصیت های اصلی، همواره نیاز به شخصیت های فرعی یی هست که بعضا در قامت یک کاراکتر اصلی نیز ظاهر شده و اثرگزار می نمایند و شهرزاد از این شخصیت ها کم نداشت. 

مهدی سلطانی در نقش هاشم دماوندی، از مهم ترین این شخصیت ها بود. به عنوان یک کاراکتر، او تعریف های خودش را از ماندن در دار و دسته ی بزرگ آقا، تا حمایت از شهرزاد و تا ماجرای عاشقانه اش با بلقیس داشت.

´هاشم دماوندی: عشق عینهو جنگ می‌مونه، شروع کردنش آسونه، تموم کردنش سخته، فراموش کردنش محال. تو بگو عروس... تو که درس دکتری خوندی، این چه زخمیه زخمِ عشق که عمری هم ازش بگذره باز تازه می‌مونه... عفونی می‌شه، می‌خشکه، می‌افته، اما باز دوباره سر باز می‌کنه... بگو، تو کتاب‌های شما مرهمی واسه این درد نیست؟..."´

 سکانس خداحافظی اش از بلقیس، از جمله ی به یادماندنی ترین بخش های این سریال بود.

غزل شاکری در نقش آذر گل دره ای، کسی که فرهاد در دوره ای به او دل می بندد نیز با این که نقش کوتاهی داشت، اما با آن صدای گیرا و چهره ی معصومش، در خاطر ماندنی شد.

همچنین است پانته آ پناهی ها در نقش شربت، معشوقه ی نصرت که در پایان به طرز فجیعی به قتل رسید.

امیر جعفری نیز در نقش سروان گودرز آپرویز، بازپرس اداره ی جنایی با آن تکیه کلام "چطورم؟!"، که در دو فصل پایانی نقشی محوری می یابد نیز از جمله ی این کاراکترها بود، و البته دیگر کاراکترها.

- سریال هم دراماتیک بود و هم تاریخی و البته معمایی. ترکیب این سه ژانر، همزمان باعث جذب طیفی وسیعی از مخاطبان شد.

- هر عاشقانه ای ترانه های خودش را می خواهد و شهرزاد با صدای محسن چاووشی جان گرفت. ترانه های زیبایی که از همان ابتدا با همخوانی سینا سرلک برای سریال خوانده شد، که "کجایی"، "فندک تبدار"، "خداحافظی تلخ"، "دیوونه" و "کاش ندیده بودمت" از جمله ی بهترین های آن بودند. از بین این ها، ترانه ی "کجایی" گل کرد و به کوی و برزن کشیده شد و مدت ها ترانه ی اول مخاطبان موسیقی پاپ بود. چاووشی نشان داد که می داند اجتماع از او چه می خواهد و ترانه ها یکی پس از دیگری، به گنجینه ی موسیقی پاپ ما سنجاق شدند و "با صدای محسن چاووشی"، برچسب دی وی دی های شهرزاد شد.

 به همین میزان که این ترانه ها خوب بودند، دو ترانه ی قسمت های پایانی سریال با صدای امین بانی و همخوانی فرناز ملکی نچسب بودند و آوردن آن ها به جای ترانه ای از چاووشی،  شایعه های مربوط به ممنوع الکاری چاووشی را به خاطر خواندن ترانه ای برای خرمشهر، تقویت می کردند.

شهرزاد تجربه ی خوبی برای بخش نمایش خانگی بود که حتی پایش به برنامه های پرمخاطب تلویزیونی همانند دورهمی هم کشیده شد. شاید تولیدات این بخش در نهایت بتواند انحصار این رسانه را بشکند و روزی کشور ما هم شاهد تولد رسانه های خصوصی باشد.

پ.ن:

عنوان از دیالوگ های فرهاد.

نظرات 5 + ارسال نظر
ابانا جمعه 15 تیر 1397 ساعت 14:07

بنطر منم اخر شهرزاد خوب تموم شد. فصل دومش خیلی جداب نبود فقط صرفا حس وفاداری ب مجموعه منو پای سریال مینشوند ولی سری سومش بهتر شد بخصوص قسمتهای پایانی.
و بنظرم قباد از فرهاد طبیعی تر بود عشقش. دلنشین تر... شاید چون فرقش با فرهاد این بود ک‌فرهاد در بستری از شعر و ادبیات و قربان صدقه و مهر و محبت بزرگ‌شده بود و شاید جیزی عیر از این نمیتونست باشه ولی قباد در دنیای سرد و بی احساس و با تحقیر و زورگویی و کمبودهای عاطفی بزرگ شده بود. موجود زمختی بود ک عشق اونو تعییر داد ینی همون کاری ک باید عشق با روح عاشق بکنه

خیلی ممنون بابت تحیلیل خوبتون. بخش آخر کامنتتون درباره ی قباد خیلی مهمه توی فیلمنامه. در مجموع نویسنده ها خوب از پس مثلث عشقی براومده بودن.

سپاس که خوندین و درباره ش نوشتین.

دل آرام دوشنبه 11 تیر 1397 ساعت 23:07 http://delaram.mihanblog.com

چقدر منسجم و محکم تصویر کردین . به جد خیلی به دلم نشست ..
هرچند این فیلم شهرزاد رو من اصلا ندیدم. ولی با این وجود مشتاق شدم فصلی چند از این سریال رو ببینم..
هرچند تا جایی که میدونم فیلمی دراماتیک و حزن آلود هست..


قلمتان نویسا آقای بابایی گرامی ...

خیلی ممنونم از نگاه پرمهرتون. محبت دارید. خط خطی هایی بیش نیست.
امیدوارم شما هم ببینید و لذت ببرید.
بله، سکانس های غم انگیز، کم نداره.
زند باشید!
سپاس که وقت گذاشتین و خوندین.

آیدا دوشنبه 11 تیر 1397 ساعت 21:59

چقدررر عااالی نوشتید،
بی نهایت لذت بردم...

فقط در مورد ترانه های امین بانی باهاتون مخالفم

به مهر می بینید؛ لطف دارید. برگ سبزی بیش نیست!
خوشحالم که پسندیدید.

راستش من نتونستم اون ارتباطی رو که باید، با ترانه های امین بانی بگیرم...؛ به هرحال سلیقه ست!
خیلی ممنونم که وقت گذاشتین و خوندین.

بهامین دوشنبه 11 تیر 1397 ساعت 21:59

سریال بینظیری بود...
چند روز پیش متن خبری خوندم که فصل۴ شهرزاد هم در آینده کلید خواهد خورد ،البته صحت این خبر نمیدونم.

کارهای حسن فتحی ،همیشه بینظیر و خاصِ

بله؛ این سریال در آینده از نوستالژی های نسل ما خواهد بود!
امیدوارم اگر ادامه پیدا کرد، به قوت این سه فصل باشه.
حسن فتحی زبان خاص خودش رو داره و در این سریال گفت و گوهای قشنگی شکل گرفته.
به لحاظ کارگردانی هم، کار درخوری هست.

خیلی ممنونم که وقت گذاشتین و خوندین.

Baran دوشنبه 11 تیر 1397 ساعت 21:25 http://haftaflakblue.blogsky.com/

مثال همیشه ،
بسیارها عاااالی ؛به تصویر کشیدین...
شیمی جا؛زور زور سپاس.

خیلی ممنونم؛ محبت دارید.
سپاس که وقت گذاشتین و خوندین.
شیمی جا زور سپاس!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد