فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

مثل یک رویای خوش...




جای من خالی است 

جای من در عشق 

جای من در لحظه های بی دریغ اولین دیدار

جای من در شوق تابستانی آن چشم

جای من در طعم لبخندی که از دریا سخن می گفت 

جای من در گرمی دستی که با خورشید نسبت داشت 

جای من خالی است 


من کجا گم کرده ام آهنگ باران را؟

من کجا از مهربانی چشم پوشیدم؟


"محمدرضا عبدالملکیان"


پ.ن.ها:

 ٭بشنوید: ترانه ی "مستِ چشات"، از ابی.

http://s8.picofile.com/file/8329576042/73998420_out.mp3.html

این ترانه مرا می برَد به دوره ای که در خانه ی داداش سیروس، به همراه قدرت و ابوذر دور هم جمع می شدیم. تابستان بود. گپ می زدیم و همزمان نوار "ستاره های سربی" ابی را گوش می کردیم. ابوذر تهران کار می کرد و بیشتر شب ها را می آمد خانه  ی ما. قدرت تازه رفته بود ارتش. مدتی  بعد عاشق دختر همسایه ی داداش سیروس شد و سرانجام هم به او رسید.

یادش بخیر!

٭ عنوان از متن ترانه.

٭ نقاشی با عنوان "مسافری روی دریای مه آلود"، کاسپار داوید فردریش، ۱۸۱۸.

٭ به اطلاع دوستانی که در طرح "هر دو هفته یک کتاب" شرکت کرده اند می رسانم که پی دی اف کتاب های تیرماه در وبلاگ مربوطه آمده است؛ در صورتی که به هر دلیلی به اصل کتاب ها دسترسی ندارید، می توانید از این فایل ها استفاده کنید.


نظرات 5 + ارسال نظر
Baran چهارشنبه 30 خرداد 1397 ساعت 09:24 http://haftaflakblue.blogsky.com/

شیمی لطف قوربان
+دقیقا همین روایتی رو؛ که به تصویر کشیدین تو ذهنم یادآوری شده بود.مرسی که همه اش رو بی کم وکاست نوشتین،که شما خیلی خوب می نویسن.زور سپاس

الهی... خدا به خانمش و بچه هاش سلامتی عنایت کنه...خیلی سخته ،خیلی..
ان شاءالله سلامتی جایگزین کسالت ایشان بشه،...
وسلامت وتندرست به اتفاق عزیزان عزیزتون بمانید

زورسپاس!
+خواهش می کنم؛ برای خودم هم جالب بود! لطف دارین.

بله، خیلی سخته.با این که تومورها ول کنش نیستن، قدرت اما هنوز خودش رو نباخته و داره با با اون ها مبارزه می کنه!
در عروسی عید که پسرش رو دیدم، خیلی دلم به حالش سوخت..؛ کز کرده بود گوشه ای و با بچه ها نمی جوشید...
خیلی ممنونم از مهربانی تون.
خدا نگه دار عزیزان شما باشه.

Baran چهارشنبه 30 خرداد 1397 ساعت 07:42 http://haftaflakblue.blogsky.com/

سلام و عرض ارادت خدمت شما آقای بابایی عزیز و گرامی

+تصویر نقاشی ؛برام یاد آور سریان ریچارد هنی بود:)
+بشنوید از آقای ابی،عالی .
پ.ن؛
چه خوب؛که سرانجام به او رسید:)
بیکران سپاس ؛پست بسیار عالی ای هست.
سبز باشید و برقرار...

سلام و سپاس؛
ارادت متقابل!
+ جالبه که اون سریال رو به خاطرتون آورد؛ کلی فکر کردم که کدوم سریال رو می گین و یادم اومد: "حادثه جو"! که توی تیتراژ، کبریتش با نوشته ی بریتانیا می افته توی آبی خروشان!
+ خوشحالم که دوست داشتین؛ ممنون!

بله؛ چندسال بعد قدرت اسیر تومورهای مغزی پیاپی شد که تقریبا اون رو از کار انداخته و الان خانمش هم کار می کنه و هم بچه ها رو بزرگ می کنه و هم مراقب اونه؛ البته کمک کننده هم داره، اما مسئولیت اصلی به گردن خودشه.

زنده باشید؛ به مهر می بینید.
سبز باشید و جاری.

بهامین سه‌شنبه 29 خرداد 1397 ساعت 16:07 http://notbookman.blogsky.com/

سپاس از حضور پر مهرتون!

لبخند ماه سه‌شنبه 29 خرداد 1397 ساعت 14:01 http://Www.niloofaraaneh.blogsky.com

درودها همکار هنرمندم و هنر دوستم

سپاس از مهر شما؛
هنرمند که البته شمایید و من فقط هنردوستم.
خیلی ممنونم از حضورتون.

پسر روزگار سه‌شنبه 29 خرداد 1397 ساعت 13:26 http://think-positive.blog.ir/

بسیار زیبا

روزگارتون خوش

خیلی ممنونم؛
خوشحالم که پسندیدین.
روز و روزگارتون خوش!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد