فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

لرزان و بی قرار...



و همچون

نسیمِ صبح 

لرزان و بی قرار

وزیدم به سوی تو ...


" فروغ فرخزاد "


 روز اول کاری در سال جدید است و مدرسه برقرار.

 زمین ها سبز شده اند؛ باران ریزی می بارد. هوا خوب است؛ مثل حال من!

 فقط نگران هیراد هستم که دوباره دیروز بردیمش دکتر. آبریزش بینی داشت و سرفه می کرد.

 سرم را از پنجره ی دفتر دبیران بیرون می کنم و هوای تازه را بالا می کشم.

 

نظرات 4 + ارسال نظر
دل آرام سه‌شنبه 21 فروردین 1397 ساعت 14:55 http://delaram.mihanblog.com

حال دلتلن همیشه خوش باد .. تنور دلتان گرم و زندگیتان هماره پر طراوت و سر سبز...
این بچه های امروزی هم عجب نازک نارنجی شده اند تا نسیمی میوزد سرما میخورند...
امیدوارم خیلی زود خوب شود نازنین دلتان .

درود و سپاس از مهرتون.
دل شما هم گرم!
شاد باشید و سلامت.
هیراد خیلی بهتره خدا رو شکر؛ ممنونم.

Baran دوشنبه 20 فروردین 1397 ساعت 21:10 http://haftaflakblue.blogsky.com/

سلام
اوقات شما بخیرو نیک آقای اسماعیلی عزیز
نه والا.وقتی میرم روی پاگرد پله یا از پنجره ی نیمه باز همهه شون رو میشنوم لذت میبرم .همهمه ی بچه هاروزه، روز برای من یعنی زندگی جریان داره،..


خدارو شکر که نخوردن. انشاءالله وجود نازنینش به نازطبیبان نیازمندمباد باشه،...سلامت باشندو باشید

درود!
خیلی ممنونم؛ همچنین!
روحیه ی خوبی دارین پس.
شاد باشید و سلامت.
سپاس!

حسن شادی دوشنبه 20 فروردین 1397 ساعت 19:55

روز اول مدرسه را هروقت که بود دوست داشتم...
نه اینکه درس خون باشم...
نه اینکه حتی درس هارا دوست داشته باشم...
و نه اینکه از دیدن کسی تو مدرسه خوشحال باشم...
بخاطر نو بودنش دوسش داشتم و بخاطر تکراری نبودنش!
بعدها فهمیدم هرروز باید نو شد و حرکت کرد و از این تازه شدن لذت برد.


به یاد همون روز های اول مدرسه سلام استاد بابایی عزیز
مدرسه با شما برایمان دوست داشتنی تر بود
بعد چند سال هنوزم بیادتون هستم و از این یاد سرمست...!
برای هیراد جان هم آرزوی سلامتی و شفای هرچه زودتر دارم.
شاگردتان قدیمیتان شادی

سلاااام!
خوبی؟... سورپرایز شدم!
امیدوارم هر کجا هستی شاد و سلامت و موفق باشی.
یادش بخیر!.. چه روزهای خوبی بود.
خیلی ممنونم که محبت کردی و سر زدی.
هیراد هم سلام می رسونه!:)

Baran یکشنبه 19 فروردین 1397 ساعت 11:52 http://haftaflakblue.blogsky.com/

سلام برشما
صدای همهمه ی بچه ها بگوش می رسد.البته بچه های مدرسه ی شما نه،بچه های مدرسه ای که درپنجاه متری منزل مان است.که زمانهای زنگ تفریح من هم خودرا میان شان احساس میکنم
شعرهای فروغ را دوست دارم
تصویرپست ؛ سرسبزی و آبادانی،..امیدوارم کشاورزان محصول پرخیروبرکتی را درو کنن
الهی،...آقای هیراد جسارتا بهش چاغاله بادوم دادین؟اینجا هرکسی خورد،مثل ایشان شد.ان شاءالله هرچه زودتر سلامتی جایگزین کسالت شون بشه.
پنجره،آسمان ،...<--بالاکشیدن هواى تازه
شادو سلامت زی آقای اسماعیلی.

درود!
پس، از سر و صدای مدرسه ی نزدیکتون ناراحت نمی شین؟
خوشحالم که دوست داشتین.
تصویر مربوط به زمین های کشاورزی پشت مدرسه ست.
هیراد چغاله نخورده والله! دکتر می گفت هنوز ویروس از بدنش خارج نشده.
خیلی ممنونم از محبت شما.
شما هم همیشه شاد باشین و پر انرژی؛
سپاس از حضور سبزتون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد