فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من...

خنده ی تلخِ سیاه...



  امروز در بخشی از سریال آژانس دوستی  که دوباره از تلویزیون پخش می شود، متوجه حضور زنده یاد "سعدی افشار"، سیاه باز نامی شدم و قصه را پی گرفتم؛ سریال در قالب داستانی ساده، به زندگی و کار و روزگار آن هنرمند بزرگ می پرداخت؛ مردی که سمبل سیاه نمایش ما بود و با همه ی زخم هایی که روزگار به او می زد، در عین فقر و تنگدستی، تئاتر پارس را سرپا نگه داشته بود؛ خون دل می خورد و لبخند، این گم شده ی خاک ما را به مردمان هدیه می کرد...

و الان کجاست یاد و نامش؟!...

در کدام رسانه؟...

چند تا از مردمان ما حتی او را می شناسند و به ارزش کارها و زحماتش آگاهند؟!

  افسوس که این خاک هنرپرور، نامهربان است با اهل فرهنگش...

یادش بخیر!... سعادت آن را داشتم که یک بار نمایشی از او را در تئاتر سنگلج ببینم.

یادش گرامی آن سیاهِ رو سپید...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد